#یا_بقیه_الله_روحی_لک_الفدا
جانم فدایش می فرماید:
ای اهل عالم چشم هایم اشک وخون است
هر صبح تیره هر شب من نیلگون است
ای اهل عالم عمه ام در راه شام است
کار جنون غصه های من تمام است
ای اهل عالم قصه اینجا سوز ناک است
هشتاد و چار اختر اسیر و روی خاک است
می بارد از چشمان دنیا خشم و کینه
افتاده از پا عمه جان من سکینه
ای اهل عالم گم شده طفلی در این دشت
در گوشه تاریخ باید در پی اش گشت
او در کتابی سوخته مکتوم مانده
بغض احد در تنگه نامختوم مانده
باید بیاید هرکه در این عشق پایه ست
چشم انتظار دست عباسم رقیه ست
ای اهل عالم جد من بوده ست تشنه
دیروز نه امروز هم او هست تشنه
ای اهل عالم وقت یاریمان رسیده
اینک به لب دیگر تمام جان رسیده
قد قامتی خواهد صلات صبح قائم
شیران روز و عبد شب چون حاج قاسم
من از شما خواهم که از غیبت درآیید
ای اهل عالم غایب و پنهان شمایید
دیگر بس است از هجر و از دوری نخوانید
خود را بری از کوفیان هرگز ندانید
این کوفه ها را در جهان بسیار دیدیم
کوفه همان داغی ست که از پینه چیدیم
از پینه های روی پیشانی بعضی
آنان که بودند از نماز خویش راضی
ای اهل عالم جد من بی شک غریب است
مضطر تر از مضطر خود امن یجیب است
وقتی که دریک قطره نقل از قول دریاست
انگار خورشیدی به دام شام یلداست
آقای نورانی من شب را ببخشید
بر زینب این شیدای زینب را ببخشید
زینت کریمی نیا(شیدای زینب )