#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_میثم_مطیعی
#آواز_بیات_اصفهان
#فاطمیه
این صدای گریهٔ بی تاب کودکان است
ای خدا مادر چرا چون شمع نیمه جان است
«مادرم جوان است، مادرم جوان است»
غم نشسته بر در و دیوار خانه
از سکوت بانوی بیمار خانه
این جهان داغی از این بدتر ندارد
بدتر از بیماری مادر ندارد
ذکر اهلِ خانه دائم آه و ربّنا شد
یَا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شَفآء شد
«داغمان عیان است، اشکمان نهان است»
لحظه لحظه خاطرات تلخِ غربت
کوچه کوچه بغض سنگین، آه حسرت
مادری که مثل گل یکباره پژمرد
پیش چَشم کودکانش تا زمین خورد
وای اگر طوفان به جانِ باغ ما بیفتد
غنچه یاسی به زیر دست و پا بیفتد
«وای من خدایا، موسم خزان است»
دود و آتش می زند یک سو زبانه
سوی دیگر چرخش یک تازیانه
این میانِ ناله هایی کودکانه
مادرم گم کرده یا ربّ راهِ خانه
ای خدا باور ندارم آن میان چه دیدم
ردّی از خون ناگهان بر خاکِ کوچه دیدم
«آتشی به جان است غصه بی کران است»
#شاعر: محمد مهدی سیار