دیروز... امروز...
دل شکسته ی ایران من قرار نداشت
به غیر حسرت و افسوس و انتظار نداشت
چه گربه ای که نه تنها خروشِ شیر نداشت
به قَدرِ، قُدرت یک موشْ، اقتدار نداشت
چه ننگ بدتر از این می شود مگر باشد؟
که شاه یک وطن از خویش، اختیار نداشت
نبود جایی از ایران که غرب در آنجا
هزار خائن و جاسوس، مستشار نداشت
تمام صنعتِ طاغوتیِ وطن، هنری
به غیرِ ساختن چوبه های دار نداشت
میان آنهمه ظلم و ستم، وطن، گویی
خلاصی از شبِ غمهایِ بیشمار نداشت
بساط عیش و تجمل برای شاه به پا
برای مردم غمدیده جز غبار نداشت
همین غزل که به عشق وطن سروده شده
میان آن خفقان، حق انتشار نداشت
امام آمد و مردم دوباره زنده شده
کسی که بیم ز غوغای بختیار نداشت
کسی که بود نگاهش فقط به لطف خدا
نظر به دست کسی غیرِ کردگار نداشت
امام آمد و بهمن به بار آوردیم
بنای ظلم وستم، دیگر اعتبار نداشت
اگر که بهمنِ خونینِ انقلاب نبود
وطن میان زمستان خود بهار نداشت
به بهمن چهل و چارمیم شکرِ خدا
همان که دشمن ما گفته بود چار نداشت...
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها