4_5983501944319120022.mp3
13.44M
دیدی سر پیری چه کرد با زینبت این روزگار گفتم به باران بعد از این دیگر در این صحرا نبار من میروم از پیش تو وقت غروب خورشید هم اما تو میمانی و این صحرا و این شبهای تار تاریکه گودال زمین افتادم نزدیک گودال آشفته بودم به تو زخمامو نگفته بودم تنها میمونی همه میرنو تو جا میمونی دوای دردم دورت بگردم **** لب تشنه سر گردد جدا حکم کدامین مذهب است جانان به روی نیزه و جان جهانی بر لب است با دست پر از قتلگاه آمد برون هرکس ولی تنها کسی که میرود با دست خالی زینب است دست تنها موندم تو رفتی و من از تو جاموندم آه از دلتنگی تو زخمی ترین مرد این جنگی دوای دردم دورت بگردم **** جوری ناله میزنم اشک شمرو در میارم پاشه جوری گریه میکنم که پیرهن کهنه ی تو پیدا شه جوری ضجه میزنم نمرده زینب که سرت دعوا شه مراسم مناجات ماه شعبان 1402 .