. 📋 ای وای پر از زخمی حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای وای پُر از زخمی، ای وای پُر از خونی عطشان اگه بودی، عریان نمی‌مونی نترس اگه غارت شده پیرهنت چادرم و می‌ندازم رو بدنت منم شبیه خیمه‌هات می‌سوختم کاشکی خودم برات کفن می‌دوختم خدای من؛ خدای من، عریانه بچه‌ی باحیای من خدای من؛ خدای من، ببین چقد تنهان بچه‌های من «بُنَیَّ بُنَیَّ، بُنَیَّ بُنَیَّ» دیدم توی مقتل، سینه‌ت پُر از تیره شمر از سنان داره، خنجر رو می‌گیره تیرا رو از سینه‌‌ت بیرون می‌کِشه می‌شینه روی سینه‌ تا آماده شه با خنجرش ضربه‌ی محکم می‌زنه رگای نامرتبت سهم منه خدای من؛ خدای من، کشتن بچه‌م و جلو چشای من خدای من؛ خدای من، به‌ هیچ‌ کسی‌ نمیرسه‌ صدای‌ من «بُنَیَّ بُنَیَّ، بُنَیَّ بُنَیَّ» گودال پُر از خونه، خیمه توو آتیشه رفتید تو و عباس، زینب غریب میشه با اینکه ریختن سرِ تو قبیله‌ای ولی تو فکر خواهرت عقیله‌ای زجر که دخترا رو هر بار می‌زنه سرِ تو روی نیزه‌ها زار می‌زنه خدای من؛ خدای من، سر بریدن بچه‌م و روی‌ پای‌ من خدای من؛ خدای من، قهقهه می‌زنن به ناله‌های من خدای من؛ خدای من، عریانه بچه‌ی باحیای من خدای من؛ خدای من، ببین چقد تنهان بچه‌های من «بُنَیَّ بُنَیَّ، بُنَیَّ بُنَیَّ» *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇