6_144226240712839355.mp3
4.47M
🏴 🎤•| |• چهل ساله خیس از اشک این سجاده لبم خشکه چون یاد لبات افتاده چهل ساله میسوزم نم نم شرمنده سه سالت هستم مونده رد غل و زنجیرا به روی دستم هنوز یه بغض تازه تو گلومه سر تو روی نیزه روبرومه بابا حسین جان هنوز تو گوشم ناله ربابه هنوز میمیرم از غم خرابه بابا حسین جان حسین جانم حسین الهی بابا جونم بلا نبینی الهی هیچ وقت تشت طلا نبینی خدا نخواهد برا هیچ مردی که ناموسش بره اسارت دستاش بسته باشه ببینه میشه جسارت اگرچه غرق ناله و تب بودم ولی به فکر همه زینب بودم بابا حسین جان گوشام به طعن و خنده و دشنام بود چشمام به سنگ پرونای رو بام بود بابا حسین جان حسین جانم حسین.