*⚘﷽⚘
#عاشقانه_شهدا ♥️🍃
سادگي و آسانگيري اسماعيل از همان روز
اول معلوم شد ☺️
از يك نفر پول قرض كرده بود و خودش
تنهايي راه افتاده بـود مـثلاً براي خريد🙃
جلوي ویترین مغازه طلا فروشي از حلقههاي
خوشـش آمـده بود 💍
مغازه دار حلقه را داده بود تا نگاهش كند .
اسماعيل پول حلقه را داده بود و همينطوري
گذاشته بود توي جيبش 😇
مغازه دار تعجـب كـرده و رو به او گفته بود :
مگر حلقه را براي عقد نميخواهي ؟ 😳
ـ بله😊
طلافروش گفته بود : تنها آمده اي حلقه بخـري🙄
حـالا همینطوری ميندازي توي جيبت. اينطوري
كه نميشود ، جعبه هاي كادويي...»
خيلي خجالت كشيده بود كه تـا حـالا فرصـت نكـرده ايـن رسـم و رسومات را ياد بگيرد🤦♂
🌿 شهید اسماعیل دقایقی 🌿