|°•♥️ .🌱 -ســـࢪنوشت . .⇩ • -〖دهہ‌محࢪم‌دࢪسوࢪیہ‌بودیم.دࢪ"ࢪیف‌حلب" دوسہ‌شب‌گࢪدانِ‌ماوچندشب‌گࢪدان‌اوبہ‌شڪل‌ دیدوبازدیدهیئت‌مےگࢪفتیم،این‌دࢪبین‌گࢪدان‌ها ࢪسم‌بود.یڪ‌شب‌مامھمان‌گࢪدان‌اوبودیم. دوحلقہ‌پشت‌هم‌تشڪیل‌دادیم‌ومشغول‌ عزاداࢪےشدیم.ناگھان‌دࢪتاࢪیڪے،شخصے ࢪادیدم‌ڪہ‌بہ‌نظࢪم‌آشناآمد.ڪمےخودࢪا جابہ‌جاڪࢪدم‌تاببینم‌چہ‌ڪسےاست. محمدࢪضابود.بہ‌شدت‌ضجّہ‌مےزدو گࢪیہ‌مےڪࢪد.ناگھان‌بہ‌دلم‌افتادڪہ‌او شھیدمےشود،امابہ‌خاطࢪࢪوحیہ‌شاداب‌و پࢪنشاطش‌بہ‌فڪࢪم‌خندیدم‌وبہ‌خودم‌ قبولاندم‌ڪہ‌بہ‌این‌زودےهاشھیدنمےشود. گفتم‌اوضدگلولہ‌است،اماسࢪنوشت‌ چیزدیگࢪےشد . . ؛!🌱•'`〗 • • ۹۳ • ||•🍃