گریز به مقتل السلام علیک یا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه والشریف ای پناه قلب ما آقا نمی آیی چرا آخرین نور خدا آقا نمی آیی چرا آمده ماه محرم،خیمه ی اشکت کجاست در کجا جویم تو را آقا نمی آیی چرا کی گدای دیدن یک لحظه خال هاشمیت می شود حاجت روا آقا نمی آیی چرا سامرایی، کاظمینی، در بقیعی یا نجف یا که در کرب وبلا آقا نمی آیی چرا منتظر مانده میان کوچه با روی کبود مادرت خیرالنسا آقا نمی آیی چرا پشت درب خانه ی حیدر هنوزم مانده است ناله ی( مهدی بیا) آقا نمی آیی چرا بین محراب عبادت در میان سجده اش فرق حیدر شد دو تا آقا نمی آیی چرا زیر سقف خانه ی خود از جفای همسرش خون جگر شد مجتبی' آقا نمی آیی چرا رأس جدّ اطهرت در مقتل کربوبلا شد شکسته با عصا آقا نمی آیی چرا یک هزار و نهصد و پنجاه زخم کینه ها با تنش شد آشنا آقا نمی آیی چرا ارباً اربا پیکرش از پستی ده بی حیا زیر مرکب شد رها آقا نمی آیی چرا شد برای پاره پاره پیکر جدّت کفن قطعه ای از بوریا آقا نمی آیی چرا عمّه ی مظلومه ات همراه شمر و حرمله رفته تا شام بلا آقا نمی آیی چرا شد جواب ناله های دختران جدّ تو تازیانه از جفا آقا نمی آیی چرا خیزرانی شد لبش در غربت بزم شراب بر روی تشت طلا آقا نمی آیی چرا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .