.
#شهدای_خدمت
لحظه ی پرواز شنیدم، سلام
باز به پابوس رسیدم، سلام
دل ز همه جز تو بریدم، سلام
مثل رفیقان شهیدم، سلام
بوی رضا آمده از اشهدم
ساکن خاک حرم مشهدم
خادم سلطانم و مدیون دل
فاش شده غربت مکنون دل
بُرده مرا مَحکمه، قانون دل
کُشته مرا زخم زبان، خون دل
روزی من آمده از آسمان
یار، سوا میکند از عاشقان
رفته ام و بهتر از این سود نیست
سوختم و بر جگرم دود نیست
بین بهشت، آتش نمرود نیست
خوب ببین! جاده مه آلود نیست
اینطرف کوه، خدا جلوه کرد
آنطرف دشت، رضا جلوه کرد
گرد و غبار از حرمش رُفته ام
با همه ی خستگی ام خُفته ام
نیست خبر، از دلِ آشفته ام
با سرِ آغشته به خون گفته ام ...
«آمدم ای شاه پناهم بده
دور مران از در و راهم بده»
در وسط درّه، شقایق شدم
خُردترین بنده ی خالق شدم
صبح شدم، وعده ی صادق شدم
خار، به چشمان منافق شدم
قلب مرا حرف حسودان فشرد
با قلمم، دشمن دین ضربه خورد
گریه به زخم پر و بالم کنید
خادمتان باز، خیالم کنید
ای فقرا، فکر سؤالم کنید
مردم غمدیده، حلالم کنید
آنچه بها داشت و معلوم بود ...
آهِ من، این سید مظلوم بود
عصر فرج، جبهه ی دوران ماست
سنگر توحید، خراسان ماست
دست علی بر سر ایران ماست
مکتب ما، حرف سلیمان ماست
سیدعلی خامنه ای چون ولیست
گور خودش را بکند صهیونیست
صاحب ایمان و یقین، اصلح است
هر که شود خادم دین، اصلح است
یار ضعیفان غمین، اصلح است
آنکه نشد کاخ نشین، اصلح است
میز رئیسی سر سجاده بود
سفره ی او مردمی و ساده بود
زد جلوتر از رقبای خودش
ثروت او بود عبای خودش
هیچ نمیخواست برای خودش
فکر همه بود، بجای خودش
با رفقا نامه ای از خون نوشت
او که بهشتی شده اردیبهشت
ای هنر، آموخته ی فاطمی!
شمعِ برافروخته ی فاطمی!
نوکر ِلب، دوخته ی فاطمی!
ای بدن سوخته ی فاطمی!
موهبتِ اشکِ زیادت رسید
مادر تو باز، به دادت رسید
رفتن تو، قِصه ی سر بسته شد
بغض فرو خورده ی نشکسته شد
آن خبر تلخ که پیوسته شد ...
مادر دلواپسِ تو خسته شد
دل به خدا دادی و دلبر شدی
تکّه ای از روضه ی اکبر شدی
آمده بالاسر نوکر، حسین
گفت دهاتی دم پیکر ... حسین
روضه بخوان ای تن بی سر، حسین!
کشته شدی از همه بدتر، حسین
جسم ترا کهنه حصیری کشید
کار عیالت به اسیری کشید
ماهِ روی نیزه ی شکّاک ها!
قاری قرآنِ گلو چاک ها!
ای تن پیچیده روی خاک ها!
شد کفنت خاک نه، خاشاک ها
هر سه شب و روز، تنت سوخته
فاطمه با پیرهنت سوخته
#شهید_جمهور
#شب_جمعه
#رضا_دین_پرور ✍
.