. کنارم بیا ، عمو جان حسین دارم رو زمین دست و پا می‌زنم  دارم جون میدم ، توی حجله گام به جای حَنا لخته خونْ رو تنم سرم رو بگیر ، روی دامنت داره جون میده تازه داماد تو  عذابم شده ، غم غربتت داره می‌کُشه قاسم و یاد تو نخور غصه ی ، نبودِ منو برام از عسل آخه شیرین تره نخور غصه ی ، منو ای عمو که قاسم فدای علیْ اکبره عمو جان حسین  زیر دست و پا ، زیر سُمِّ اسب شبیه ضریح شد تموم تنم ببین مثل گل ، تنم پرپره با خاکِ زمین شد یکی پیرْهنم شبیه دلِ ، پر از درد تو تموم تنم خونیه خط به خط سرم رو بذار ، روی دامنت به جز این نمی‌خوام من هیچی ازت ببین قاسمت ، چه قَدّی کشید شبیه علمدار شده قامتم می‌دونه خدا ، چه شادم عمو روی نیزه ها با سر آوارَتَم عمو جان حسین ✍بهمن عظیمی