. . شعر رثای شهید سردار سلیمانی دشمنِ پست بداند که مسلمان هستیم از تبار علی(ع) و میثم و سلمان هستیم عهد بستیم که تسلیم شیاطین نشویم تا نفس هست همه بر سر پیمان هستیم با دفاع از حرم آل علی(ع) در واقع حامی میهن خود، خادم ایران هستیم بیشمارند در این عرصه سلیمانی ها پس بدانید در این خاک فراوان هستیم چند سالی است که با کلّ قوا منتظرِ یک خطا از طرف دشمنِ نادان هستیم راه قدس از حرمِ کرب و بلا می گذرد فکر ملحق شدن قدس به تهران هستیم مهدی مقیمی . باز، از معرکه سربندِ شهید آوردند سرمان بندِ عزا بود، امید آوردند باد، از کرب‌وبلا تربتِ اعلا آورد قبله همراهِ خودش قبله‌نما را آورد سر به راهش بسپارید، که سردار آمد بین آغوشِ علمدار، علمدار آمد تا حرم فاصله‌ای نیست، مجاور شده‌ایم شده تابوت، ضریح و همه زائر شده‌ایم چشم‌مان خیره به انگشتِ امامِ روضه‌ست عکسِ انگشترِ سردار، تمام روضه‌ست این چه عطری‌ست، که پیچیده میان کفن است ؟ عطرِ تربت به مشام آمده؛ بوی وطن است گرچه تابوتِ علمدار، کمر می‌شکند دستِ بر سر زده‌ی ماست، که سر می‌شکند داغداریم، ولی مردِ نبردیم، هنوز کشته دادیم؛ ولی جنگ نکردیم هنوز ! رجزِ آخرمان؛ اولِ بسم‌الله است به معاویّه بگویید، علی در راه است حرف، کافی‌ست، که گوشِ شنوا در ما نیست به معاویّه بگویید، علی تنها نیست گوش‌مان پر شده؛ از حرف، نترسان ما را بهمنیم؛ اینقدَر از برف، نترسان ما را صخره‌ایم؛ از غضبِ سنگ، نترسان ما را مردِ جنگیم؛ پس از جنگ، نترسان ما را لشکرِ ابرهه !؛ از خشمِ ابابیل بترس آی، فرعونِ زمان !؛ از نفسِ نیل بترس بشنوید از طرفِ لشکرِ ایرانی‌ها انتقام است، فقط حرفِ سلیمانی‌ها .