.
#شهادت_امام_کاظم
#حضرت_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۱۲۰۹
الا ای آنکه باشد عالم بالا گدای تو
بمیرم گوشهی مطموره ها حالاست جای تو
شبیه مادرت زهرا شدی نیلی و، مثل او
دعای مرگ، آخر شد در این زندان دعای تو
جدا کردند با زحمت، عبا را از روی زخمت
گمانم از غل و زنجیر پاره شد عبای تو
به استقبال پهلویت لگد پشت لگد آمد
لگد خوردی و دیگر در نمیآید صدای تو
لگد خوردی ولی آخر ضریح سینه سالم بود
نکوبیده کسی با چکمه، روی دندههای تو
خدارا شکر در زندان، نشد آقا تنت عریان
نباشد دست این و آن عبای تو ردای تو
اگر چه شد تنت از حلقهی زنجیر کاهیده
به زیر دست و پا امّا نمانده دست و پای تو
کرم کردی شدم آوارهی کوی رضا جانت
تمامِ هستی شائق، فدای تو فدای تو
#محمود_اسدی_شائق ✍
..........
.
#حضرت_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#مثنوی
۱۲۱۰
در سه جا قلب پیمبر آب شد
عرش هم با دیدنش بیتاب شد
جای اول کنج زندانِ بلا
اینچنین میگفت مولا با خدا
کای خدا دیگر ز پا افتادهام
هستی خود را به راهت دادهام
با رضایم نه که میگفتم بخود
ساق پا از سلسله مرضوض شد
جای دوم در پس در بی هوا
گشت رضّ پهلوی مادر چرا
جای سوم بود بین قتلگاه
عمه جانم کرد با حسرت نگاه
دید جسم یوسفش را غرق خون
یاس زهرایی شد امّا لاله گون
گفت ای پروردهی دست نبی
شد غروب امّا به زیر مزکبی
پیش تو با روح من بازی شده
پیش من جسم تو رضّاضی شده
نعل نو تا با تنت برخورد کرد
استخوان های تنت را خرد کرد
#محمود_اسدی_شائق ✍
.
.
#مثنوی
#ولادت_اباعبدالله_الحسین_علیه_السلام
هِلِه ای کربلائیان مژده
عاشقان! ای حسینیان مژده
سر به تربت نَهید و شکر کنید
به ولای حسین فکر کنید
میِ قالوا بلا ثمر داده
بادهی کربلا ثمر داده
صحبت از بادهی طهور آمد
باز موسی به کوهِ طور آمد
شده صادر به حکمِ ده فرمان
شد حسین، منجیِ زمین و زمان
بادههای حسین، جوشان شد
عشق در عالمی، خروشان شد
عاشقان را خدا صَلا زده است
که حراجِ میِ ولا زده است
باده نوشِ ازل، حسین آمد
شافعِ روز نَشئَتین آمد
هر که در عشق، سرگِرانی کرد
هوَسِ عمرِ جاودانی کرد
زندگی را همه امید، حسین
اَشهَدُ اَنَّهُ شهید، حسین
بندگی را تمام اگر خواهی
پس روا نیست، جان و سر خواهی
دین و دنیا، حسین و دیگر هیچ
همه عقبا، حسین و دیگر هیچ
اَبرِ رحمت، سحاب باریده
سوی شیطان، شهاب باریده
کوهِ آتشفشانمان دادند
روی حق را نشانمان دادند
ای همه مَحرمانِ سِرُّالله
خون بریزید، پای ثارُالله
سَر به کف دادِگان، ز جا خیزید
بر لِقاءِ خدا درآویزید
مستِ جامِ الَست آمده است
ساقیِ چیره دست آمده است
با حسین، عشقِ ناب بخشیدند
بادهی بوتراب بخشیدند
احمد و مرتضی به یک تصویر
کوثر و مجتبی به یک تصویر
بسکه یکرنگ و یکصداست حسین
همهی آل مصطفاست حسین
ساغرِ چشمهی حیات آمد
صاحبِ کشتیِ نجات آمد
سَرورِ عالمین را عشق است
انقلابِ حسین را عشق است
انقلاب، انقلابِ زهرایی است
بعدِ کوچه قیام، صحرایی است
پابپای قیام، باید رفت
در پیِ این امام، باید رفت
هر که در اصل، شیعهی زهراست
خاکسارِ امامِ عاشوراست
راه، راهِ حسین، باشد و بس
حق، نگاهِ حسین، باشد و بس
□ □ □
همزمان با حقیقتِ بعثت
داده حق، بر حسینِ خود رخصت
در مدینه به گوشِ شاهِ شهید
حکمِ اُخرُج اِلیَ العَراق، رسید
خبر از عرش، سوی خاک آمد
سخن از شاءَ اَن یَراک آمد
چونکه خونِ خداست، هادیِ عشق
این ندا آمد از منادیِ عشق
مستقیم از خدا پیام آمد
وحیِ تازه بر این امام آمد
یاحسین از حجاز بیرون شو
راهیِ قتلگاهی از خون شو
بهرِ تو هرچه لایقی دارم
با تو شرحی ز عاشقی دارم
عشق را، شرحه شرحه میخواهم
من ترا، قطعه قطعه میخواهم
آری، آندم که مست و تشنه شوی
زیرِ بارانِ نیزه کشته شوی
من ترا زیرِ دشنه میخواهم
کودکانِ تو تشنه میخواهم
پیکرت در عبور میخواهم
زیرِ سمِّ ستور میخواهم
جسمِ تو، در مسیر میخواهم
زینبت را، اسیر میخواهم
غصهات را، شدید میخواهم
اکبرت را، شهید میخواهم
حنجرت را، به نیزه میخواهم
اصغرت را، به نیزه میخواهم
ساقی اَت را، به اشک میخواهم
تیربارانِ مشک میخواهم
صورتت، روی خاک میبینم
تا بماند، حقیقت دینم
تو بخوان، روی نیزه قرآنم
تا هدایت شوند، خوبانم
انتقامِ تو نیز با مهدی است
روزِ او، روزگارِ هم عهدی است
#میلاد_امام_حسین
#محمود_ژولیده ✍
.
.
بنویسید رقیه چه عمویی دارد
#میلاد_حضرت_عباس
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مدح
#مثنوی
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده
هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده
نظرش خیره به گهواره سقا مانده
زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد
بعد از این امبنین، اماسد خواهد شد
با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد
کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد
از در خانه او پا نکشیدم هرگز
چون حسینیتر از عباس ندیدم هرگز
ماه ذیالحجه که عباس به حج عازم شد
همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد
در طوافش سخن از عقل فراتر میگفت
در حقیقت لک لبیک برادر میگفت!
این اباالفضل که از قبله فراتر میرفت
مرتضی بود که بر دوش پیمبر میرفت
علیاکبر به ثنا گویی او میآید
چقدر منبر کعبه به عمو میآید
خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد
در حقیقت همه را قبلهنمای خود کرد
گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد
مسجدی بود که بابای من آبادش کرد
از در خانه او پای نکشیدم هرگز
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز
کاشف الکرب تویی؛ خندۀ ارباب تویی
پدر خاک علی و پدر آب تویی!
روی چشم تو بود جای حسن جای حسین
هست مابین دو ابروی تو بینالحرمین
پیش خورشید و قمر سایۀ تو سنگین است
و فقط محضر زینب سر تو پایین است
ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد
بنویسید رقیه چه عمویی دارد
صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود
نام تو در دل میدان رجز قاسم بود
زور بازوی علی ریخته در بازویت
ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت
تیغ چرخاندهای و پیش تو طوفان هیچ است
لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است
وسط جنگ زمین را به زمان دوختهای
فن شمشیر زنی را ز که آموختهای؟!
ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟
أشهد أن علیاً ولی الله بگو
او علمدار حسین است ببخشید مرا
مدح او کار حسین است ببخشید مرا
#مجید_تال ✍
.
#مدیحه_خوانی
#ولادت_امام_زمان عج
#مثنوی #دستگاه_ماهور
گفتم به دل، که وقت نیایش شب دعاست
پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست
آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور
اشراق عشق و عاطفه و جلوهگاه نور...
آنجا که انبیا همه هستند در طواف
آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف...
آنجا که دیدهها، پلی از آب بستهاند
یعنی دخیل اشک به «سرداب» بستهاند...
چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست
نقش نگین وحی، در انگشتری اوست
محبوب نازنین سراپردهٔ خداست
در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست
چون روح، در تمامی اعصار جاری است
جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است
سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست
وجه خدای جَلَّ جَلالُه جمال اوست
جان بیفروغ طلعت او جان نمیشود
او حجت خداست که پنهان نمیشود
روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را
احلی من العسل کند این جام زهر را
آن روز، روز سلطنت داد و دین رسد
یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد...
پر میکند ز عدل خود این خاک تیره را
آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را
یوسف به بوی پیرهنش زنده میشود
دلهای مرده با سخنش زنده میشود...
او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات
فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات
روی لبش تلاوت لبیک دیدنیست
آری دعای او به اجابت رسیدنیست
احیاگر معالِم دین خداست او
شمسالضحای روشن و نورالهداست او
***
ای حُسن مطلع همهٔ انتخابها
تو آفتاب حُسنی و ما در حجابها
«یا ایها العزیز» ببین خسته حالیام
چشمان پر ستاره و دستان خالیام
ماییم آن خسی که به میقات آمدیم
شرمنده با «بضاعت مُزجات» آمدیم
شام فراق سورهٔ والیل خواندهایم
یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خواندهایم
یا ایها العزیز به زیباییات قسم
بر حسن بیبدیل و دلآراییات قسم
دلها ز نکهت سخنت، زنده میشود
عالم به بوی پیرهنت، زنده میشود
صبح وصال تو، شب غم را سحر کند
آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند
موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست
شهر مدینه چشم به راه ظهور توست
شعر «شفق» حدیث زبان دل من است
تکرار نام تو ضربان دل من است
استاد حاج اسماعیلی 🎤
.👇
.
#امام_علی علیه السلام
السلام علیک یا امیرالمومنین
ـــــــــــــــــــــــ
السلام ای شکوه نورانی
ای که جود تو بوده بارانی
تو نه تنها امیر این خاکی
صاحب الامر کل افلاکی
ساقی تشنگان بی آبی
عزت و افتخار محرابی
آشنا با مسیر بالاها
تویی آقای کل آقاها
ابتدای کلام من نامت
انتهای کلام من نامت
عرش و فرش تمام مافیها
همگی سائلان تو مولا
نام تو رمز هر در بسته
ذکر تو داروی دل خسته
نام پاک تو مثل اعجاز است
نام پاک تو بال پرواز است
تو بهشتی بهشت خاک درت
ساکنان بهشت در به درت
هم قیامت قیامت محشر
هم قعود تو درس کل بشر
علوی مسلکم غلام توام
صید افتاده بین دام توام
اعتقاد مسلمم هستی
یا علی اسم اعظمم هستی
تا ز نام تو وام میگیرم
عزت و احترام میگیرم
جان فدای تو و سلاله تو
هستی من فدای ناله تو
شد ز آه تو کل نخلستان
مَثَل وادی غریبستان
آه تو شعله بود و میسوزاند
پس دلم بعد از آن چنین میخواند
بی قرینه امیر روی زمین
ای بزرگ بدون تا و قرین
دستهای تو چرا بستند
حرمتت را چگونه بشکستند
پیش چشمت چگونه بود آن روز
که عدوی بخیل آتشسوز
هیزم و شعله را فراهم کرد
آمد و خانه را پر از غم کرد
شعله بالا گرفت یاست سوخت
کینه تا پا گرفت یاست سوخت
بوی آتش در آن میان پیچید
شعله بی شرم شد چنان پیچید
چون پرستو که در قفس افتاد
گل یاس تو از نفس افتاد
دود و آتش چقدر بی پروا
خانهات را احاطه کرد آقا
بانویت پشت در محافظ بود
خستهی خسته بر تو حافظ بود
ناگهان ضربهای به در خورد و ...
در به پهلو و بر پسر خورد و ...
کوچه تاریک شد هوا دم کرد
آن لگد کوچه را محرم کرد
وای آقا چقدر دلخونی
به تو حق میدهم که محزونی
حال امشب پر از غم و دردی
با نگاهت پی که میگردی
انتظاری میان چشم شماست
دلتان هم چه قدر عاشوراست
گوئیا انتظار دلدار است
انتظار شهید مسمار است
میزبانت به جنت الاعلا
احمد است و خدیجه و زهرا
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
#ماه_رمضان
#شب_قدر
#شهادت_امیرالمومنین
#مثنوی
#مدح_روضه
#نصیر_حسنی ✍
.
.
#مثنوی
#حضرت_حمزه علیه السلام
باز هم دل شد به دام غم اسیر
میخورد بر سینه از غم موج تیر
باز دل در سوگ دلداری نشست
سرو رعنایی ز جور و کین شکست
زنده شد یاد احد در ذهن و جان
یاد حمزه آن شهید قهرمان
او عموی با وفای احمد است
یاور دین خدای سرمد است
حمزه ای که بود سردار سپاه
دین حق را بود او پشت و پناه
با دلی روشن ز حق آگاه بود
پشت گرمی رسول الله بود
مرد حق بود و دلیر و صف شکن
سخت می ترسید از او اهرمن
دشمن از او کینه ای دیرینه داشت
بغض او را در درون سینه داشت
عاقبت آن فانی راه خدا
کشته شد با دست قوم اشقیا
امشب این دل از غمش بی تاب شد
دیده ها از سوز دل پر آب شد
از احد آن سرزمین غم فزا
می رسد فریاد صد وا ویلتا
حمزه افتاده به خاک و خون ز کین
سرخ شد از خون پاک او زمین
غسل شد جسمش میان خاک و خون
نیزه از جسمش نمی آید برون
می چکد خون از لب و از حنجرش
مثله گردیده ز کینه پیکرش
تا به خاک و خون قرینش یافتند
سینه اش را تا جگر بشکافتند
هرکه جسم حمزه را اینگونه دید
آه جانسوز و حزینی بر کشید
گفت با خود یا رب این مجروح کیست
جای سالم در تن این کشته نیست
تا رسول اله بشنید این خبر
ناله زد جانسوز ،از عمق جگر
یک ردا انداخت روی پیکرش
تا نبیند جسم او را خواهرش
یا رسول اله وای از کربلا
وای از آن ماتم و آن ماجرا
وای از آن لحظه که با سوز و آه
خواهری آمد درون قتلگاه
زینب آمد دید یارش را به خاک
زد گریبان را ز اوج ناله چاک
سوخت از بس ناله ها زد از محن
دید یارش سر ندارد در بدن
کند گیسو زین مصیبت از سرش
بوسه باران کرد در خون حنجرش
#مجتبی_صمدی_شهاب ✍
#شهادت_حضرت_حمزه
.
.
#شهدای_خدمت
#شهید_جمهور
#مثنوی
🔹شهادتنامه🔹
ای با خلائق روز و شب همدرد سیّد
آخر خدا هم انتخابت کرد سیّد
داغت عیان در اشک دانهدانۀ ماست
هجران تو باری گران بر شانۀ ماست
تلفیق کردی خادمی را با ریاست
یعنی دیانت داشتی عین سیاست
استان به استان رفتهای با سختکوشی
دیگر به پایان آمده خانهبهدوشی
ای سیّدابراهیم، همت داشتی تو
با سعی خود در هر قدم گل کاشتی تو
دیگر پس از این، خواب راحت کن رئیسی
راحت شدی، خوب استراحت کن رئیسی
اما تو مردمداری و بیداری امروز
چون اشک، جا در چشم مردم داری امروز..
گفتی که زیر سایۀ شمسالشموسم
گفتی به عالم خادم سلطان طوسم
این هشت گل، دستهگلی از مردم ما
با عشق تقدیم امام هشتم ما
اینان که همتعداد درهای بهشتند
با خون شهادتنامۀ خود را نوشتند
این هشت تن از نور تقوا جامه دارند
مهر رضا را در شهادتنامه دارند
وقت سفر دیدند امامان را یکایک
«قِیلَ ادخُلِ الجَنَّة» شنیدند از ملایک
این هشت گل دلدادگان هشت و چارند
نیمی از اینان سیّد والاتبارند
اینان که درس از مکتبالزهرا گرفتند
سرمشق از منشور عاشورا گرفتند
وقتی حساب کار با «رب الکریم» است
فیض شهادت «ذلک الفوز العظیم» است
یکسو قلوب مردم از دنبال آمد
یکسو امام هشتم استقبال آمد
راز «فَاِنَ العِزّةَ لِلّه» اینجاست
هم اول و هم آخر این راه اینجاست
این افتخار این عزت دائم مبارک
فیض شهادت بر تو ای خادم مبارک
دیدی که ملت، ملتی دردآشنایند
گفتی که این مردم عزیزان خدایند
در عین مردمداریات، دشمنستیزی
در چشم آقایت، رئیسی عزیزی
در راه خدمت خستگی نشناختی تو
با مردمت دل بردی و دل باختی تو
با مؤمنین عمری برادروار بودی
اما «اشداء علی الکفار» بودی
کشتیات از طوفان کنار ساحل آمد
در جنت اوقات فراغت حاصل آمد
اجرت به قرآن «نِعمَ اَجرُ العامِلین» است
اجر جهاد فی سبیل الله این است
تو رنجها از جور نااهلان کشیدی
زخم زبان و طعنه و بهتان شنیدی
این غربت و مظلومیات در راه دین بود
اشکت ولی وقف امیرالمؤمنین بود
با شادی ملت فقط مسرور بودی
تو در حقیقت خادم جمهور بودی
عمر گرانقدر تو شد وقف فقیران
بیوقفه کوشیدی به آبادی ایران
گفتی امید اهلبیت این سرزمین است
ایران ما ملک امیرالمؤمنین است
در «سیّدابراهیم» صد حرف نگفتهست
در ابجد این نام، اسراری نهفتهست
نهجالبلاغه این زمان لب باز کرده
از سیصد و سی و سه، کشف راز کرده
این حکمت از نور امیرالمؤمنین است
اینجا سخن از مؤمنان راستین است
هم «بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ» تعریف آنهاست
هم «حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» توصیف آنهاست
صادق، مقاوم، مقتدر، صابر، مجاهد
مخلص، امین، مشغول، شاکر، عبد، زاهد
بر گفتۀ مولای خود مصداق بودی
الگوی تقوا، اسوۀ اخلاق بودی
باز آمدی در سایۀ خورشید هشتم
در روز سوم، ماه سوم، سال سوم
ما فتح خرمشهرها در پیش داریم
تا سجده بر بیتالمقدس بیقراریم
دنیا نگاهش بر حضور ماست امروز
هر انتخاب ما جهانآراست امروز
وقتی تبر در دست ابراهیم باقیست
یعنی به قلب بتپرستان، بیم باقیست
اکنون که اشک ما روانه از دو عین است
در سینۀ ما سوز «فَابکِ لِلحُسین» است
هرچند یک شب بر زمین ماندند پرپر
اجساد این گلها شناسایی شد آخر
باید به جای اشک، خون دل فشانیم
قدری به مقتل از دل زینب بخوانیم
یارب «گلی گم کردهام میجویم او را»
یارب «به هر گل میرسم میبویم او را»
📝 #سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
.👇
ای حرمت قبلۀ حاجات ما؛ واحد.mp3
زمان:
حجم:
1.28M
#حضرت_عباس عليهالسلام
#مثنوی
🔹ای حرمت قبلۀ حاجات ما🔹
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمی
دست علی، ماه بنی هاشمی
ماه کجا، روی دلآرای تو؟
سرو کجا، قامت رعنای تو؟...
همقدم قافله سالار عشق
ساقی عشاق و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست به راه حسین
عَمّ امام و اَخ و اِبن امام
حضرت عباس علیهالسلام
ای علم کفر، نگون ساخته
پرچم اسلام، برافراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست
مکتب جانبازی و سربازی است
بیسری آنگاه سرافرازی است
شمع شده، آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب توست، مات
موج زند اشک به چشم فرات
یاد حسین و لب عطشان او
وان لب خشکیدۀ طفلان او...
هر که به دردی و غمی شد دچار
گوید اگر یک صد و سی و سه بار
ای علم افراشته در عالمین
اکشف یا کاشف کرب الحسین
از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده آبش دهی
درگه والای تو در نشأتین
هست در رحمت و باب حسین
چون نهم ماه محرم رسید
کار بدانجا که نباید کشید..
دست تو نگرفت اماننامه را
تا که شد از پیکر پاکت جدا..
دست تو شد دست شه لافتی
خطّ تو شد خطّ امان خدا
پنج امامی که تو را دیدهاند
دست علمگیر تو بوسیدهاند...
📝 #سیدمحمدعلی_ریاضییزدی
🎵 نغمه پیشنهادی در قالب #واحد
#واحد_حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
#شعر_ضداستکباری
#انتقام_ملی
#مثنوی
🔹سورهٔ فتح🔹
برخیز و ببین شور رجزخوانی ما را
در مشت گره کردهٔ ما خشم خدا را
طوفان خروشندهٔ دریای غدیریم
موجیم! نخواهید که آرام بگیریم
این مردن تدریجیِ شیطان رجیم است
این وعدهٔ پیروزی قرآن کریم است
لبریز شده صبر، دگر وقت تلافیست
هر حرف به جز مرگِ شما، حرف اضافیست
تاریخ نشان داده شما قومِ فرارید!
ما صخرهٔ کوهیم، شما گرد و غبارید!
ما سورهٔ فتحیم! شما قومِ شکستید!
ترسو صفتان! باز بگوییم که هستید؟!
ای قوم پیمبرکُش از وحی گریزان!
نفرین ملائک به شما نورستیزان
تاریخ پر از خون دل حضرت موساست
آن رنج که بردهست ز نیرنگ «یهودا»ست
ای قوم که لجبازیتان سر به فلک زد
بر زخم رسولان، همهٔ عمر نمک زد
برخاسته اسلام به خونخواهی آنها
پیشانیتان شد هدف تیر و کمانها
دیدید که آغازگر جنگ نبودیم
ما مثل شما در پی نیرنگ نبودیم
کشتید در این خاک اگر کودک و زن را
باید که ببینید کنون خشم وطن را
تا دختر این خاک، کسی مثل «امامی»ست
این خانه پر از غیرت سردار سلامیست
مشروح خبرها همه سجیل و شهاب است
بر روی سرت بارش باران عذاب است
ما حزب خداییم و نداریم شکستی
باید تو بترسی! تو که گوسالهپرستی!
باید تو بترسی که خدایت بت جنگ است
ایمان شما بسته به تعداد فشنگ است
ما مؤمن بالغیب، شما منکر نورید
ما زندهٔ تاریخ، شما اهل قبورید
شمشیر علی آمده بیرون ز نیامش
هشدار! که آغاز شده تازه قیامش
امروز ببین معنیِ بیچاره شدن را
باید بچشی لذت آواره شدن را
📝 #فائزه_امجدیان
#مقاومت_اسلامی
👇
.
#مثنوی
#روز_دهم_محرم
#امام_حسین صلوات_الله_علیه
۱۳۱۱
دیدم من از روی بلندی یارم افتاد
در زیر پای لشکری دلدارم افتاد
دور و بر جسمش همه جنجال کردند
آقای عالم را همه پامال کردند
هر کس که میآمد به جانش ضربه میزد
هر کس به دستش بود با هر حربه میزد
دیدم یکی میزد به پهلو با سِنانش
دیدم سَنان با نیزه میزد بر دهانش
دیدم یکی خیرهست بر انگشتر او
خورجین به دست آمد یکی بهر سر او
دیدم یکی انداخت پنجه بین مویش
دیدم به چشم خویشتن نحر گلویش
شمر لعین با کینه از روی حسد زد
بر استخوان صورت او بیعدد زد
با قبضهی شمشیر، رویش را به هم ریخت
با کندی خنجر، گلویش را به هم ریخت
با یک لگد آرام جانم، نیمه جان شد
پشت عزیز ما به سمت آسمان شد
ای کاش قاتل سمت و سوی تن نمیرفت
ایکاش با چکمه روی گردن نمیرفت
ای کاش جسمش زیر و رو اصلاً نمیشد
با یک دو ضربه سر جدا از تن نمیشد
دیدم سرِ فرصت سرش از تن جدا شد
رگهای حلقوم حسینم جابجا شد
****
#محمود_اسدی_شائق
.
.
#زبانحال_حضرت_زینب
#اربعین
من رشیده بودم و قامت خمیده آمدم
با عصا پیش تو ای در خون تپیده آمدم
شرم دارم از تو حالا مثل شرمت از رباب
چون بدون دخترت با خون دیده آمدم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
............
.
#مثنوی
#زبانحال_حضرت_زینب
#اربعین
۱۳۱۵
این چهل شب از مصیبت قدّ زینب خم شده
چوبهی محمل فقط با خواهرت همدم شده
این چهل شب هیچ میدانی چه بر زینب گذشت
روز هم حتی به چشم خواهرت چون شب گذشت
از کنار جسم تو رفتم ولی باز آمدم
از میان خنده ها و سازو آواز آمدم
در همینجا بود دور پیکرت صف میزدند
تو کف گودال بودی و همه کف میزدند
کِی رود از خاطر من خاطرات فتلگاه
پیش چشمم بود بر رویت قدم زد یک سپاه
من خودم دیدم که مرکب روی جسمت پا گذاشت
بس که اسب از روی تو رد شد، تنت سینه نداشت
دیدمت در بین گودالی و خسته بردنت
تا ته گودال با نیزه شکسته بردنت
در نبودِ شیرها روباه با جرئت شود
خواهرت مجبور شد با شمر همصحبت شود
یوسفم دانی که یوسف از چه بازاری گذشت
خواهرت زینب از آن بازار، با زاری گذشت
خصم روی زخمِ قلبم، غم روی غم میگذاشت
شرم دارم که بگویم محملم پرده نداشت
گر بپرسی از سه ساله، گویم از دست یهود
غیر ناخن بود سر تاپای اعضایش کبود
قبر او را کندم امّا با دو دست خویشتن
بهر طفل تو لباس پاره پاره شد کفن
نیمهی شب در خرابه دست تنها یا اخا
با تیمّم غسل دادم دخترت را یا اخا
#محمود_اسدی_شائق ✍
.