. زبانحال حضرت زهرا به علیه السلام - می زنی با نگاه پر بغضت آتشِ سرد بر دلم پسرم گریه کم کن به خاطر مادر من که امروز بهترم پسرم -‌ به خدا خوب می شوم مادر بی قراری نکن عزیزدلم قول دادی که سِر نگه داری گریه زاری نکن عزیزدلم - مادرت مرده اینچنین شده ای؟ قلب تو نا امید می بینم من بمیرم...میان گیسویت چند تاری سپید می بینم - بگذر از کوچه و خیالاتش بگذر از آن شلوغیِ بسیار بگذر از آتش و در و هیزم بگذر از رد خون بر مسمار - هرچه بوده دگر گذشته حسن فقط این بر دلم عذاب شده که غریب است مرد این خانه که سلامش چه بی جواب شده - عهد بستیم..خاطرت مانده؟ که پدر بو ز ما جرا نبرد.. گریه کم کن..خدای ناکرده در دلش شک به کوچه ها نبرد - پسرم،جای من تو این شب ها شانه کن موی زینبین مرا نیمه شب ها ز یاد تو نرود تشنگیِ لب حسین مرا 🔸شاعر: .