. ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️ لشکر کوفه عیان است خدا رحم کند فاطمه گریه کنان است خدا رحم کند نیزه در دست سنان است خدا رحم کند دل زینب نگران است خدا رحم کند "زینب از غصه اگر جان بدهد جا دارد زیر لب زمزمه ی وای حسینا دارد" ◾️◾️◾️ نکند کرببلا وادی آخر باشد نکند مقتل خونین برادر باشد دیدن واقعه ی خنجر و حنجر باشد دیدنِ هلهله ی قوم ستمگر باشد "ای همه هستیِ زینب نگرانم چکنم داغِ تنهایی ات افتاده به جانم چکنم" ◾️◾️◾️ ترسم اینست درین دشت کمینت بزنند وسط معرکه ناگاه زمینت بزنند سنگ برداشته و سوی جبینت بزنند نکند حرمله ها تیر به سینه ت بزنند "ترس دارم‌که تو را بین هیاهو بزنند بی هوا باشی و با نیزه به پهلو بزنند" ◾️◾️◾️ نکند گوشه ی گودال بیفتند بدنت غرق در خون شد از نیزه ی لشکر دهنت برسد قاتل و با چکمه رود روی تنت غارت دست حرامی بشود پیرهنت "نکند جسم تو زیر سُم مرکب برود یا سرت بر سر نی سایه ی زینب بشود" ◾️◾️◾️ وای اگر راس تو نیزه پدیدار شود هدف سنگ سر کوچه و بازار شود خیزران خورده ی این قوم ستمکار شود آسمان روی سر زینبت آوار شود "من که از غصه ی تو میروم از حال ، حسین گر ببینم بدنت گوشه ی گودال ، حسین" ◾️◾️◾️ کاش میشد که بگیرم رهِ این لشکر را تا که عریان نکنند این بدن بی سر را تا ندزدند ز انگشت تو انگشتر را یا که از قتلگهت دور کنم مادر را "من که بی نام خداوند نبردم اسمت حال ، باید بروی خاک ببینم جسمت" ◾️