eitaa logo
امام حسین ع
22.2هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیهاالسلام ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده ای وای از آن شروع به آخر نیامده ای وای از آن یقین به باور نیامده ای وای از آن مزار کبوتر نیامده ای وای از آن که رفته و دیگر نیامده ای دل! حدیث دختر طاها شنیده‌ای؟ «یَرضی» شنیده‌ای؟ «لِرضاها» شنیده‌ای؟ هنگامۀ نماز دعاها شنیده‌ای؟ «حتّی تَوَرَّمَت قَدَماها» شنیده‌ای؟ «أمّن یُجیب» این همه مضطر نیامده یا لَلعَجَب، «فَصَلِّ لِرَبِّک» ولادتش واحیرتا «لِیُذهِبَ عَنکُم» شرافتش «طوبی لَهُم وَ حُسن مَآب» است مدحتش جبریل با تمام بزرگی و رتبتش از عهدۀ ستایش او برنیامده اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد یک‌باره قلب سورۀ انسان شکسته شد در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد فصل غریبی تو چرا سرنیامده؟ زهرا هنوز گریۀ بی‌گاه می‌کند مولا هنوز سر به دل چاه می‌کند پاییز ادّعای «أنا الله» می‌کند صبحِ بهار از آمدن اکراه می‌کند آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟ 📝 👇
. علیهاالسلام خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را، نشد مادرم آن را گرفت و تازیانه پشتِ هم، هی فرود آمد ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش وا شد، نمی‌گویم چطور این‌قدَر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط می‌دانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر می‌کردم که بهتر می‌شود هرچه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد هرچه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود هرچه گشتم، گوشواره آخرش پیدا نشد... آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری آن قامت به‌جز در پای یکتا، تا نشد... چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد .👇
. علیه‌السلام شاید او یوسف ذریۀ طاها می‌شد روشنی‌بخشِ دل و دیدۀ بابا می‌شد شاید او در دل گهواره زبان وا می‌کرد همدم فاطمه -فِی المَهدِ صَبِيّا- می‌شد شاید او بین مناجات و نماز شب خویش جلوۀ روشنی از حضرت موسی می‌شد شاید او از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد مثل پیغمبرمان خوش قد و بالا می‌شد شاید او در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری می‌شد شاید او مثل اباالفضل میان صفین ذوالفقار علی عالی اعلی می‌شد شاید او مشک به دوش از وسط نخلستان از حرم با رجزی راهی دریا می‌شد شاید... اما چه بگویم که چه شد در آتش؟! کاش او پاسخ این شاید و اما می‌شد ✍ .👇
. رفتی و مانـــده در دلم نالۀ بی‌صـــدای تو چه زودمستجاب شدفاطمه جان دعای تو تو تا حیات داشتـی بهـــر علی گریســـتی علی به طول عمر خــود گریه کند برای تو دست خزان رسیدو زد لطمه به برگ یاس من کاش کبودمی‌شدی صورت من به جای تو بعد شهادت تو چـون وارد خانه می‌شوم می‌نگرم به هر طرف می‌شـنوم صدای تو بود من و نبود من، رکـــن همه وجود من با چه گناه پشت در شکــست دنده‌های تو روز ز پا نشســته‌ای روز دو دیده بسته‌ای شب ز چه رفــت زیر گِل روی خدانمای تو تویی که با نثار جان گشـــود بین دشمنان بازوی بســــتۀ مرا دســـت گره‌گـــشای تو هـــم ‌زره علی شدی هم‌ ســــپر علی شدی فـــدایی ره علی، علی شــــــود فـــدای تو تو زیر تازیانه‌ها دویــــــده در قفـــای من چهــــار طفل نازنین دویـــــده در قفای تو قسم به اشک ماتمت قبول کن که "میثمت" ریخته با شـــرار جــــان پارۀ دل به پای تو "یافاطمه یا فاطمه" استاد حاج 👇
. سلام‌الله‌علیها استاد ✍ سلام ای ذکر خاص حق ثنایت درود ای گفته احمد من فدایت تو فرقانی تو یاسینی تو طاها تو زهرائی تو زهرائی تو زهرا تو حبل محکم حبل المتینی امید رحمة للعالمینی تو بسم الله سماواتت کتابند تو خورشیدی و عالم آفتابن ملک موج لطیفی از نگاهت فلک گردی حقیر از خاک راهت حیات عشق از خون حسینت بلندی خاک بوس زینبینت نیایش سائل بیت گِلینت دعا را سجده بر خاک جبینت امامان آبرومند جلالت امیرمؤمنان محو کلامت محمّد عاشق راز و نیازت خدا فخریّه دارد بر نمازت ضمیر خلق، در آئینۀ تو بهشت قرب احمد سینه تو ملک یا حور یا آدم چه هستی خدا داند خدا داند که هستی جهان از رازها بس پرده انداخت سر موئی تو را نشناخت نشناخت تو سرّ ناشناس انبیائی تو آن عبدی که سر تا پا خدائی تو استاد و جهان دانشگه توست تو قرآن و علی بسم الّه توست الا ای مام باب آفرینش همه ذریه‌ات ارباب بینش تمام آفرینش پای بستت محمّد خم شد و بوسید دستت خدا را طلعتت آئینۀ رو نبی را روح مابین دو پهلو گنهکاران چو رو در محشر آرند همه چشم شفاعت بر تو دارند به جز باب عنایات دری نیست تو گرنائی به محشر محشری نیست اگر گیرد کسی از خلق، دستی تو هستی و تو هستی و تو هستی به محشر ناقه‌ات چون پا گذارد برات عفو از هر سو ببارد همه حوران به استقبال خیزند برات عفو پیش پات ریزند شود تا نازنین قلب تو خورسند ببخشند و ببخشند و ببخشند ز محشر بر فراز چرخ گَردون ندا خیزد که این الفاطمیون چنان گرد که از فرمان دادار بگردد عفو دنبال گهنکار به پویند و به پویند و به پویند بگردند و گنهکاری نجویند بهشت خویش را تا درگشاید خدا را خود شفیعی چون تو باید تو سر تا پا بهشت مصطفائی تو جانان علی مرتضائی سرایت جنّت، ای خاکم به دیده بهشت و شعلۀ آتش که دیده؟ که دیده باغ جنت بر فروزد که دیده حور در اتش بسوزد چه گویم با که گویم منطقم لال که قرآن شد به بیت وحی پامال چه نیکو با تو همدردی نمودند که با آتش در بیتت گشودند عدو حق ذوی القربی ادا کرد زقرآن قل هو الله را جدا کرد امیر مؤمنان جان داد آن روز که پشت در زدی فریاد جان سوز چو مولا یافت پهلوی تو خستند بگفتا آه رکنم را شکستند در اینجا بسته نطق «میثم» تواست سخن کوچک تر از شرح غم تواست   📚 نخل میثم .
. مدح و مصیبت حضرت عباس(ع) آرامِشِ دل ، روح و روان حضرت عباس ساقیِ دلِ خونجگران حضرت عباس خورشید ادب ماه حرم حضرت سلطان توصیف تو چون رود روان حضرت عباس ای قامت سروت همه جا سایه‌ی سرها در سایه‌ی تو مُلکُ و جهان حضرت عباس ای ماه کمان گشته به پیش خم زلفت خورشید به کوی تو دوان حضرت عباس پیوسته شمیم تو به هر کوچه و هر شهر چون عطر بهشتی ست وزان حضرت عباس تو نقطه‌ی پرگار وفاداری و عشقی بر گِرد تو هر پیر و جوان حضرت عباس دستان تو را بوسه زده حیدر کرار بود از تو حرم امن و امان حضرت عباس آنقدر کریمی تو که در سایه‌ی حُسنَت قدها شده پیش تو کمان حضرت عباس طفلان همه با آه به دنبال تو هستند رفتی و همه دل نگران حضرت عباس رفتی و شکستی کمر عشق به داغت آمد به سرت اشک فشان حضرت عباس با بودن تو عشق شود شور بهاری بی توست خزان پشت خزان حضرت عباس بعد از تو رود زینب محزون به اسیری با اهل حرم گریه کنان حضرت عباس بی معجری از رنج اسیری شده بدتر ای بسته دو چشمت به سنان حضرت عباس ✍ .
. قسم به گريه ی صاحبْ عزای أمّ بنين من آفريده شدم با دعای أمّ بنين قسم به كعبه كه از كعبه حُرمتم بيش است چنان كه سوختم از ماجرای أمّ بنين شبيه مشك اباالفضل ، ميچكد اشكم به پای غربت بی انتهای أمّ بنين اگرچه دست ندارد به تن، ز راه كرم گرفته دست مرا مرتضای أمّ بنين به ياد چادر زهراست بالشان خاكی است كبوتران حريم هوای أمّ بنين شِفا شبيه گدايي كه سخت محتاج است نشسته بر درِ دارالشفای أمّ بنين ادب به رسم ادب آمده ز سمت فُرات و سر گذاشته بر خاك پای أم بنين نخورده آب زمانی كه روضه ميخوانده گرفته بوده يقيناً صدای أمّ بنين برای دفعه ی سوّم شكسته زينب را نوا و ناله و واويلتای أمّ بنين سه سال سوخت بياد سه ساله و پدرش فداي آن همه مهر و وفای أمّ بنين حسين دست اباالفضل را كه مي آورد رباب سينه زد آن دم به جای أمّ بنين خميده بود زماني كه عزم رفتن داشت شبيه فاطمه قد رسای أمّ بنين مكان گريه براي حسين اگر حرم است مگو بقيع بگو كربلای أمّ بنين به جان دست قلم ، در جزا نمی سوزد دلی كه سوخته در نينوای أمّ بنين پس از ظهور اگر آمدم مدينه ! رفيق قرارمان دمِ ايوان طلای أمّ بنين... 🖋️ ✍ .
. سلام‌الله‌علیها ✍ خداحافظ ای چشم گریان چو ابر خداحافظ ای چار تصویر قبر خداحافظ ای خاک‌های بقیع شب و روز محنت‌فزای بقیع خداحافظ ای غنچۀ یاس من الا حاصل عمرِ عبّاس من پریشان و دلتنگ و جان بر لبم دم واپسین در غم زینبم دلی داغ و اندوه و ماتم همه روم نزد بانوی خود فاطمه که چون قطره وصلم به دریا کند کنیزی من را هم امضا کند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
‌ . ۱۱۲۵ قافله تا رسید واویلا موی ما شد سپید واویلا ما عزادارو شامیان دادند همه تبریک عید واویلا کودکان و زنان، بدون پناه صفدوا فی الحدید واویلا سخن آهسته، روضه سربسته سُبیَ کالعبید واویلا بین بازار برده ها دیدند قدّ زینب خمید واویلا سر اصغر زمین که خورد، رباب رنگ رویش پرید واویلا با اشاره به رأس پاک حسین یکنفر می‌دوید واویلا گفت این سر، سر مسلمان نیست خار بر دل کشید واویلا این سری که به نیزه جلوه‌گر ست چه بلاها که دید واویلا هست پیدا ز گردنش، قاتل بد گلو را برید واویلا آنکه سر را برید با دشوار عمه را میزند سرِ بازار 🎤 .👇
. ‍ سلام‌الله‌علیها ✍ توسل می‌کند باران دوچشم اشکبارت را و حسرت می‌برد خورشید قلب داغدارت را تویی آن زن که پای مقتل خون خدا، مردان به حیرت سجده آوردند گام استوارت را چه زیبا بود اعجازت که با الا جمیلایی به گل تبدیل کردی زخم‌های بی‌شمارت را تو در طف ریشه داری خون به جای آب می‌نوشی چه غم گر سنگ‌ها گیرند از تو برگ و بارت را چنان در باورم محکم چو کوهی در دل طوفان که این مکشوفه خوانی‌ها نمی‌کاهد وقارت را تو را در شرح بزم می؟! تو را در روضه بازار؟! نه من باور نخواهم کرد این حد از جسارت را من از پیوندجانت با حسین اما یقین دارم که نیزه‌دار او در کف گرفته اختیارت را تورا از قاهره تا زینبیه جسته‌ام اما شبیه قبر مادر یافتم در دل مزارت را ایام .
662.5K
◼️ ◼️روضه شهادت موسی بن جعفر ◼️رضاجان ببین کنج زندان... رضاجان ببین کنج زندان غربت غریبم ، اسیرم شب و روزِ من پر ز درده؛ دعا کن بمیرم اسیرم رضا جان شده سیلی و تازیانه غذام جای افطار چقدر حرف بد من شنیدم از این خصم بدکار به آزار شده ذکر لبهام توو زندان ، وا اُما میخونم با گریه حسبن جان ،وا اُما دارم جون میدم زیر زنجیر ، واویلا من از زندگانی شدم سیر (واویلا)۲ ............. آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذیّت نكند پیرهنش را اصلاً بگذارید رویِ خاك بماند زشت است بیارند غلامان بدنش را این ساق به هم ریخته كِتمان شدنی نیست دیدند روی تخته ی در، تا شدنش را این مرد الهی مگر اولاد ندارد بردند چرا مثل غریبان بدنش را این مرد نگهبان كه حیا هیچ ندارد بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را این هفت كفن روضه ی گودال حسین است ای كاش نیارند برایش كفنش را نه پیرهنی داشت حسین نه كفنی داشت مدیون حصیرند مرتب شدنش را ............... مونده روی زمین پیکر تو رها  أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْلُ الْقُرى  خواهرت اگه نیست رفته شام بلا  ریگ و رمل بیابون برات گرفته عزا  همه منتظرن مادرش برسه  کاش صدای برادر به خواهرش برسه  🎤
4_5805264027055556777.mp3
10.55M
🎧 بسیار زیبا و شنیدنی 🎼 تا گریه بر حسین تمنای خلقت است ... 🎤 🌙 ✍ تا گریه بر حسین تمنای خلقت است بین من و تمام ملائک رقابت است نزدیك می‌كند دل ما را به هم حسین این اشک روضه نیست،كه عقد اخوّت است مقبول اگر شده‌ست نمازی كه خوانده‌ایم مُهر قبولی‌اش به خدا مهر تربت است ما از غدیر، سینه‌زن كربلا شدیم این دست‌های رو به خدا دست بیعت‌است پیدا شدیم هرچه در این راه گم شدیم یعنی فقط حسین چراغ هدایت است قرآن و منبر و دو سه خط روضهٔ عطش ساعات خوب هفته همین‌چند ساعت‌است حالا كه بغض، بسته به من راه حرف را مقتل بخوان كه موقع ذكر مصیبت است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 مرثیه باشکوه