eitaa logo
امام حسین ع
27.6هزار دنبال‌کننده
433 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی در اوج روضه‌های عزا گریه می‌کنی ما با گناه اشک تو را در می‌آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می‌کنی ای صاحب عزا! تو به این روضه‌های ما می‌آیی و بدون صدا گریه می‌کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می‌کنی بر کشته‌ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می‌کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می‌کنی بر رأس‌های رفته به بالای نیزه‌ها با خیزران و طشت طلا گریه می‌کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی ✍ ....... عج لحظه ی دیدن تو که آرزوی عالم است بهترین لحظه ی زندگی من همان دم است همه عمر من اگر به جست و جوی تو رَوَد دیدنت در دم آخر به خدا مغتنم است بی تماشای جمالت به خدا نیست حیات بی تجلی تو نابودی ما مُسَلَّم است زندگیِ همه از یُمن وجود تو به پاست جلوه هایت به تمام ذره های عالم است کاش می آمدی و روی تو را می دیدم حُسن رخسار تو آبروی نسل آدم است شب و روز و سحرم طی شده با شوق وصال نقش تمثال تو در خیال من مُجسَّم است غیر مِهرت به حریم دل ما راهی نیست قلب و جان همه بر حب و ولایت حرم است تا بیایی به رواق چشم من پا بنهی دیده ی منتظرم منتظر آن قدم است کعبه با چشم سیاه تو مناجات کند بی قرار اشک ناب دیده ی تو زمزم است خم ابروی تو محراب به فریاد آورد به خدا صراط مستقیم من همان خم است کُلِّ هستی به پناه تو بیاید همچون سائل خسته دلی که مستمند کرم است ما همه سائل و تو پادشه خوبانی دانم ای دوست گدا هم به درت محترم است گفته ای آیم اگر ظلم فراگیر شود آه ، فریاد رسا ، بین چه جهان پُر ستم است بهر این که تو بیایی به خدا بس بُوَد این فاطمه منتظر توست که بانوی غم است
. سلام الله علیها استقبالی از غزل سعدی سر تو رسیده امشب، شده وقت میهمانی چه عزیز میهمانی ، چه شکسته میزبانی نفسی بیا و بنشین ، سخنی بگو و بشنو که بدون تو چه خیری ، برسد به زندگانی ؟ غم و غصه سر رسیده ،سرت از سفر رسیده که به گریه خواندمش من ، نه به دعوت زبانی نه به دستِ خیزران و نه به آتش تنوری بغلت گرفتم ای سر ، به خدا به مهربانی غم دل روا نباشد ، که بگویم و برنجی نظری به صورتم کن ، که ضمیر من بخوانی بتکان غبار غربت ، به یتیمی ام نظر کن که به یک نظر تو از دل غم و غصه می‌رهانی خبر از پدر ندارم ، سر مهربان بیا و خبرش بگو و جانم بستان به مژدگانی .
امام حسین ع
. #غزل #پنجم_صفر #شروع_مجلس #حضرت_رقیه سلام الله علیها استقبالی از غزل سعدی سر تو رسیده امشب،
زمان: حجم: 295.4K
. سلام الله علیها استقبالی از غزل سعدی سر تو رسیده امشب، شده وقت میهمانی چه عزیز میهمانی ، چه شکسته میزبانی نفسی بیا و بنشین ، سخنی بگو و بشنو که بدون تو چه خیری ، برسد به زندگانی ؟ غم و غصه سر رسیده ،سرت از سفر رسیده که به گریه خواندمش من ، نه به دعوت زبانی نه به دستِ خیزران و نه به آتش تنوری بغلت گرفتم ای سر ، به خدا به مهربانی غم دل روا نباشد ، که بگویم و برنجی نظری به صورتم کن ، که ضمیر من بخوانی بتکان غبار غربت ، به یتیمی ام نظر کن که به یک نظر تو از دل غم و غصه می‌رهانی خبر از پدر ندارم ، سر مهربان بیا و خبرش بگو و جانم بستان به مژدگانی .👇👇👇
. علیه‌السلام کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین اشک روی گونه‌ام غلتید، گفتم: یا حسین باد سرگرم نوازش بود با گلبرگ‌ها باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین ابر‌های آسمان گلرنگ شد وقت غروب رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت» هر کبوتر آب می‌نوشید، گفتم: یا حسین داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق دانه‌هایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دوبار خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین در طواف کعبۀ شش‌گوشه، از من بیدلی، معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف برگ قرآن را که می‌بوسید، گفتم: یا حسین چشم در چشم برادر، دست در دست پدر دختری معصوم می‌خندید، گفتم: یا حسین شیرخواری نازنین با لای‌لایِ مادرش در دل گهواره می‌خوابید، گفتم: یا حسین از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم هر کسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین ✍ .
. روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را علیه‌السلام .👇
. عجل اللّه تعالی فرجه الشریف هر که خواندیم تو بودی و شنیدی هر قطره که از دیده چکیده‌َست خریدی تو باخبر از سینه‌یِ ما بودی و هستی گر خلوتِ دل هر که ندیده‌َست تو دیدی از خلوتِ ما بی‌خبران باخبری تو هر بار که لغزید دلم آه کشیدی لوحِ دلِ من گر چه سراپاش غبار است نومید نِیَم صبحِ امیدم که سپیدی دل بردی و دلبر شدی و رُخ نَنِمودی از دیده تو پنهانی و از دل نَبُریدی از کعبه بیا کرب‌وبلایی کنم آقا از آبِ فراتم بچشان آنچه چشیدی از سینه‌یِ آفاق اِلیٰ کعبه‌یِ عشّاق آوایِ دلِ غم‌زده‌یِ زار شنیدی ✍ .
. سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند زمزم و کوثر میان چشم من جوشیده است پس گلابِ این گُلِ پژمرده را کُر می کند رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق نان چشمان مرا هربار آجر می کند یک سلام از پشت بام خانه دادم ، فطرست جای خالی مرا در کربلا پُر می کند در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی پشت بام خانه را مرقد تصور می کند آسمان روضه گرفت و ابر گریه می‌کند رعد سینه می زند ، زهرا تشکر می کند مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند ✍ ............... علیه_السلام بردار سر زخاک منم خواهرت حسین از شهر شام آمده ام با سرت حسین از گوشه مزار تو ای شاه بی کفن آید هنوز زمزمه مادرت حسین یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا دست مرا گرفت علی اکبرت حسین آغوش باز کن که سکینه رسیده است او را بگیر بار دگر دربرت حسین حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین می خواستم که آب بریزم به قبر تو یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین خاک مزار تو به سرم تا که ریختم یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین جسم کبود و زخمی من شاهد من است خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین بزم شراب و پرده نشینان فاطمه ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین جانِ سر بریده حلالش نمیکنم آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین ✍ .
امام حسین ع
. دوتا دست شبیه دستان پیغمبر آمد و از من گرفت #حضرت_زهرا سلام_الله_علیها #فاطمیه #بعدازشهادت #غزل
. صل‌الله‌علیک‌یاابالزهــــــراء، يارسول‌الله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دخترم مي‌روم و در دل من اين غوغاست که پس از من دل تو سفره درد و غمهاست دخترم مي‌روم و فکر تو و اين شهرم که گلم در وسط اين همه گلچين تنهاست دخترم مي‌روم و تسليت اين مردم بر در خانه تو شعله و دود و بلواست دخترم مي‌روم و دست علي بسته شود صبر تکليف علي در دل آن واويلاست دخترم مي‌روم و دشمن هيزم در دست فکر آتش زدن خانه آل طاهاست دخترم مي‌روم و دست تو را مي‌شکنند پشت در هستي و فتنه ز همان ضربه‌ي پاست دخترم مي‌روم و بين در و ديواري پشت در دختر من! قتلگه محسن ماست دخترم مي‌روم و فکر در و مسمارم که به پهلوت رسيدن چقدر بي‌پرواست دخترم مي‌روم و زود تو هم مي‌آيي وعده‌گاه من و تو جنت و عرش اعلاست ــــــــــــــــــــ خوشبخت .
. خوش به حال هر کسى که روضه دعوت می ‎شود «هیأتی» از جانب زهرا حمایت می ‎شود بس که شأن و منزلت در روضه‎ خانه ریخته هر که یک دفعه بیاید , پیش کسوت می ‎شود این وسط آن عاشقی بُرده است که در این دو ماه بی ‎ریا می‎ آید و مشغول خدمت می‎ شود یک پر کاهی اگر چشم کسی نمناک شد کوه عصیان هم اگر باشد , شفاعت می‎ شود گریه‎ کن با گریه ‎اش غسل تقرّب می‎کند قطره‎ ای از اشک , مُنجر به طهارت می‎ شود هر که در ماه محرّم , کار و بارش شد حسین چون «رسول ترک» آخر با سعادت می‎ شود رازق ما کربلایی‎ها حسینِ فاطمه است روزی یک سال ما این ماه , قسمت می ‎شود در میان هیأتش انگار زیر قُبّه ای تا که لب وا می‎کنی فوراً اجابت می‎ شود تا به سجده می‎ روم سمت خدا پَر می‎کشم علّت معراج‎ هایم مُهر تربت می‎شود آن قدَر آقاست این آقا به عبّاسش قسم ارمنی هم زیر این پرچم هدایت می‎شود ناله های مادری پهلو شکسته می ‎رسد روضه‌ خوان تا وارد ذکر مصیبت می شود «یا بُنَیَّ» حال ما را زود می ‎ریزد به هم قلب ما با آهِ زهرا پُر حرارت می شود صبح محشر تا که می‎ گوید حسین من کجاست؟ می‎ رسد آقا … ولی بی‎ سر … قیامت می‎ شود محمد فردوسی✍ ............. . (علیه‌السلام) امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین ببین که در پی قربان شدن به تیغ ستم چو نخل سر زده از باغ کربلاست حسین... چو آسمان تنش آذین به گُل‌ستارۀ زخم صبور مانده به نیزار نیزه‌هاست حسین به راه دوست، گذشت از جهان و جان بنگر به استقامت و ایثار، تا کجاست حسین رها ز رنگ تعلق، به ملک استغنا رضا به دادۀ حق داده و رضاست حسین چو شیر شرزه، شکار افکن است و دشمن‌گیر به کارزار، همانند مرتضاست حسین خدای را، مشو از موج حادثات ملول که در سفینۀ تقدیر، ناخداست حسین به خون پاک شهیدان کربلا سوگند که در حریم وفا رحمت خداست حسین ✍ .
. علیه‌السلام خورشید سر زد از سحرت أیها الرئوف از سمت چشم‌های ترت أیها الرئوف تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی باران گرفت دور و برت أیها الرئوف جاری‌ست چشمه چشمه قدم‌گاه تو هنوز جنت شده‌ست رهگذرت أیها الرئوف تو آفتاب رأفتی و کوچه‌کوچه شهر در سایه‌سار بال و پرت أیها الرئوف با این همه، غریبِ غریبان عالمی داغی نشسته بر جگرت أیها الرئوف از کوچه‌های غربت شهر آمدی ولی داری عبا به‌روی سرت أیها الرئوف شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز بارانی است چشم ترت أیها الرئوف یک عمر خواندی از غم آقای تشنه‌لب با اشک‌های شعله‌ورت أیها الرئوف در قتلگاه، لحظهٔ آخر چه می‌کشید؟ جد ز تو غریب‌ترت أیها الغریب! ✍🏻 .
. موضوع: علیهاالسلام آقا دوباره نوکر تو خون جگر شده در این زمانه صبر و تحمّل، هنر شده در این زمان که فتنه بریده امان ما از قبل، داغ دوری تو بیشتر شده خیلی بدم درست، ولی شاه بی کسم عمرم در انتظار ظهور تو سر شده هر صبح جمعه، شام شد و دیده نوکرت باز انتظار دیدن تو بی ثمر شده آیا مقدّر است ببینم که جمعه ای دل از بهار آمدنت باخبر شده؟؟ صاحب عزا به مجلس ما یک سری بزن وقت مرور روضه و داغی دگر شده مجلس به نام عمّه ی پاکت سکینه است پس آتش شرار دلت شعله ور شده او هم کنار گودی مقتل رسیده است بر روی سینه ی پدرش محتضر شده او هم شنیده امر  ِ عَلَیْکُنَّ بِالْفَرار پس شاهد هجوم هزاران نفر شده تنها برای مردن ما جمله ای بس است با شمر و زجر، عمّه ی تو همسفر شده از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام ناموس اهل بیت، چرا دربه در شده؟ در کوچه های شام، عمو را صدا زده آهش دلیل خنده ی هر رهگذر شده بازار رفته و وسط شامیان مست بر روی نیزه شاهد اشک قمر شده از خیزران  ِ بزم شراب است روضه خوان هر ضربه ای به روی دلش، صد شرر شده او دیده وقت پاشدنش روی پنجه ها با خون،لبان خشک و ترک خورده، تر شده از نسبت کنیزی  ِموسرخ  ِپست  ِشام تا وقت مرگ، عمه ی تو خون جگر شده ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ........... سلام الله علیها خانم ✍ ➖➖➖ از راز صبح در دل شب با خبر شدی شب زنده دار بودی و اهل سحر شدی آرام جان و همدم هر لحظه‌ی رباب نور دل و سکینه‌ی قلب پدر شدی شش ماهه را به دست گرفتی به قصد آب از خیمه‌ای به خیمه‌ی دیگر به در شدی با مشک آب پیش عمو رفتی و سپس چشم انتظار ماندی و خونین جگر شدی با ردّ سرخ ریخته بر یال ذوالجناح دلواپس پدر شدی و جان به سر شدی وقت غروب پای نجات کبوتران هم پای خیمه‌های عزا شعله ور شدی بعد از وداع با بدن بی سر پدر با آن سر بدون بدن همسفر شدی مانند عمه در شرر تازیانه‌ها با بال و پر برای یتیمان سپر شدی با نور خطبه قصه‌ی خورشید گفتی و با خطّ شعر قاصدک نامه بر شدی .
. صل‌الله‌علیک‌یاابالحجه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اثر زهر جفا را نه تو دانی و نه من این غم و درد و بلا را نه تو دانی و نه من پیش چشم پسری لرزش دست پدری اشک و اندوه و نوا را نه تو دانی و نه من پسر فاطمه جان می‌دهد اما تشنه سختی این ماجرا را نه تو دانی و نه من چشم بابا نگران چشم پسر خون افشان این غم و داغ و عزا را نه تو دانی و نه من پسری هست به بالین پدر وقت وداع شرح این حال و هوا را نه تو دانی و نه من پدری محتضر و سر روی دامان پسر وصف داغ ابتلا را نه تو دانی و نه من پدری و پسری، روضه کجا برد مرا؟ غربت خون خدا را نه تو دانی و نه من حالت پیر پسر داده و بشکسته دلی ... که ز کف داده عصا را نه تو دانی و نه من لشگر کوفه و شام هلهله کردند همه این همه جور و جفا را نه تو دانی و نه من اربا اربا پسری و قد خمیده پدری غصه‌های کربلا را نه تو دانی و نه من ـــــــــــــــــ خوشبخت✍ .