eitaa logo
امام حسین ع
18.7هزار دنبال‌کننده
398 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که فلک بندۀ فرمان توست کلکِ قضا کاتب دیوان توست شمس که روشنگرِ گیتی بود مُقتبِس از شمسۀ ایوان توست ماه که خلق‌اند از او مستنیر پرتوی از شمع شبستان توست جنّت و انهار و لحوم و ثمار یک طَبَق از سفرۀ احسان توست خانۀ معمورِ دلِ عارفان زآن بود آباد که ویران توست مجمعِ اضدادِ صفاتی، علی! عقل فرومانده و حیران توست ذات تو را صعب ندانم وجوب آنچه غریب آمده، امکان توست عزمِ تو این فسخ عزائم کند لوح و قلم زآنکه به فرمان توست حاکمِ محشر تو و صفّ حساب محکمه و مسند و میزان توست شمسِ حقیقت تویی و هرکه راست نورِ حقیقت، همه خواهان توست دولتِ فانی ز فلان و فلان سلطنتِ باقی حق زآنِ توست مدحت این بنده نزیبد تو را تا که خدای تو ثناخوان توست در صفتت غایت افکار ما آنچه نماید ز تو، سلمان توست السن خلق است در اینجا، کلیل وصف تو در عهدۀ ربّ جلیل! «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
کار‌ من و ضریح تو بالا گرفته است قلبم میان پنجره‌اش جا گرفته است اذعان کنند در حرمت کلّ زائران هرکس که قطره خواسته، دریا گرفته است کم خواستن ز دست تو؟این غیر ممکن است چشمم طلای گنبدتان را گرفته است هرکس که حاجتی ز شما خواست، عاقبت با یک قسم به حضرت زهرا گرفته است هرکس که آمده به حریمت،دو حالت است یا حاجتش روا شده و یا گرفته است دیدم که جبرئیل برای شفای او یک گوشه جا برای مسیحا گرفته است دیدم که در میان حرم، کودکی فلج خوشحال می‌دود که ز تو پا گرفته است یک کور لاعلاج، شفا خواست از شما باور نکردنی شده، اما گرفته است دیدم کنار میکدۀ آب خالی‌ات یک پیرمرد، روضۀ سقا گرفته است یک کربلا نرفته به من گفت یک شبی از خادم ضریح تو امضاء گرفته است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» @emame3vom
سلام‌الله‌علیها ای جنّ و انس و حور و ملک، سائل درت خورشید، شمعِ روی ضریح مطهّرت جدّت بُوَد امیر عرب، جدّه فاطمه باب الحوائج است پدر؛ نجمه مادرت دخت امام، اخت امام، عمۀ امام آئینه‌دارِ امّ ابیهاست منظرت ای مه‌لقا که خواهر خورشید هشتمی صد آفتاب با خجلی گشته اخترت حتّی گر انتظارِ پدر، مانعت نبود کُفوی نداشتی که شود عِدل و همسرت تو کیستی که همچو شه کربلا حسین باشد حرام، آتش دوزخ به زائرت! آورده‌ام پناه به کویت، ردم مکن جان جواد، میوۀ قلب برادرت عمریست بین مشهد و قم در شُدآمدیم جانم به آن مسافرت و این مجاورت! فرداست در تلاطم امواج سیّئات حبل‌المتین ما همه، نخ‌های چادرت این عرصه نیست جای ظهور مقام تو باشیم و بنگریم کراماتِ محشرت زهرا که جای خود؛ به خدا جرم خلق را بخشند روز حشر، به خدّامِ محضرت تنها نه اهل قم سر خوانت نشسته‌اند خلق جهان مدام بَرَد فیض از درت شد ماجرای عشق حسینیّ و زینبی تکرار در حکایت تو با برادرت تو زینب امام رضا، او حسین تو جز قرب او نبود تمنّای دیگرت دل کندی از دیار، به امّید وصل یار مهلت نداد اجل که رسی نزد دلبرت این را دگر حدیث و حکایت نیاز نیست حتماً رضا گرفت به دامان خود، سرت گویند ناله کردی و غش کردی از فراق تا شد نهان برادرت از دیدۀ ترت روز سلامتی اگر این است حالِ هجر پس چه کشید عمّۀ محزون مضطرت! قلب تو از فراق برادر کباب شد امّا سرش نگشت جدا در برابرت... «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
سلام‌الله‌علیها خداحافظ ای چشم گریان چو ابر خداحافظ ای چار تصویر قبر خداحافظ ای خاک‌های بقیع شب و روز محنت‌فزای بقیع خداحافظ ای غنچۀ یاس من الا حاصل عمرِ عبّاس من پریشان و دلتنگ و جان بر لبم دم واپسین در غم زینبم دلی داغ و اندوه و ماتم همه روم نزد بانوی خود فاطمه که چون قطره وصلم به دریا کند کنیزی من را هم امضا کند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom .
. علیه‌السلام مزار توست بهشت وصال داور من همیشه در همه‌جا، قبر توست در بر من ز راه دور همان نیّت زیارت تو بود به نزد خداوند، حجّ اکبر من به خاک زائر کویت قسم! نگاهم کن که خاک مقدم زوّار تو شود، سر من به گوش، همچو اذانم، رضارضا می‌گفت از آن زمان که به من شیر داد، مادر من من و زیارت قبر تو ، ای امام رئوف! بدون رأفت تو، این نبود باور من رسد چو مرگ ز ره، اوّل حیات من است اگر به روی تو افتد، نگاه آخر من شبی که‌خواب‌تودیدم،سحرگهان می‌رفت به بوستان جنان، بوی گل ز بستر من شنیده‌ام که سه جا، روز محشری با ما خدا کند که بود لحظه لحظه، محشر من ز بوی عطر نفس های زائر حرمت هماره روح ولایت، دمد به پیکر من ز شعر "میثم" اگر جان مرده، زنده شود رواست، کز تو بود نظم روح پرور من «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم .............‌‌‌....................‌‌‌...... علیه‌السلام کار‌ من و ضریح تو بالا گرفته است قلبم میان پنجره‌اش جا گرفته است اذعان کنند در حرمت کلّ زائران هرکس که قطره خواسته،دریا گرفته است کم‌خواستن ز دست‌تو؟این‌غیرممکن است چشمم طلای گنبدتان را گرفته است هرکس که حاجتی ز شما خواست، عاقبت با یک قسم به حضرت زهرا گرفته است هرکس که آمده به حریمت،دو حالت است یا حاجتش روا شده و یا گرفته است دیدم که جبرئیل برای شفای او یک گوشه جا برای مسیحا گرفته است دیدم که در میان حرم، کودکی فلج خوشحال می‌دود که ز تو پا گرفته است یک کور لاعلاج، شفا خواست از شما باور نکردنی شده، اما گرفته است دیدم کنار میکدۀ آب خالی‌ات یک پیرمرد، روضۀ سقا گرفته است یک کربلا نرفته به من گفت یک شبی از خادم ضریح تو امضاء گرفته است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» . علیه‌السلام ز آستان رضا سرخط‍‌ امان دارم رخ نياز بر اين پاك آستان دارم اگر چه كم ز غبارم، به شوق نُكهت گل هميشه جاى در اين طرفه بوستان دارم ز تير حادثه مرغى شكسته بال و پرم درين چمن به صد امّيد، آشيان دارم چو ذرّه‌ام ولى از جبهه‌سائىِ حرمش دلى چو مهر فروزان آسمان دارم اگر ز قافلۀ عاشقان او دورم چو گرد، چشم به دنبال كاروان دارم چو كوه،پاى به دامن كشيده‌ام در طوس ز همجوارى او فخر جاودان دارم اگر گياهم اگر خار، از عنايت حق هماره نُكهت اين نغز گلسِتان دارم رضا هزار و يك آمد چو اسم حق به عدد كه اين لطيفۀ من از طبع نكته‌دان دارم بود چو مظهر اسماء كبريا نامت هميشه نام بلند تو بر زبان دارم كجا هواى جِنان راه دل تواند زد كه پرتوى ز ولاى تو در جَنان دارم بهار عمر چو طى شد به بوى تو اى گل كنون به لطف تو امّيد در خزان دارم ز گلشن حرمت كى روم كه لاله‌صفت ز داغ عشق تو عمرى به دل نشان دارم ز درگه تو به جائى نمى‌روم هرگز كه چون تو رهبر والا و مهربان دارم پىِ نثار، اگر گنج شايگانم نيست به خاك درگه تو اشك رايگان دارم ز آفتاب قيامت مرا چه غم كه مدام به سر ز سايه لطف تو سايبان دارم به چشم خاكِ‌ درت تا كه توتيا سازم ز اشك شوق بسا ديده ابرسان دارم به دامن كرم عالمى نياويزم به دامن تو زنم دست، تا كه جان دارم سيه چو خامه اگر شد دل شكستۀ من اميد از كف تو سرخط‍‌ امان دارم تو را كه لطف چو بحرى است بيكران، رحمى كه من گناه، چو درياى بيكران دارم نِيَم چو دِعْبِل امّا فزونتر از دِعْبِل چكامه‌ها به مديح تو ارمغان دارم بجز تو از همه كس داغ آرزوها را بسان لالۀ خونين به دل نهان دارم بود ز وصف تو عاجز اگر چه طبعم، باز كنم ثناى تو تا خامه در بنان دارم مرا كه نيست معانى بلند و واژه بديع كجا سزاست كه اوصاف تو بيان دارم مرا كه نام، غلام رضا بود "قدسى" بس افتخار از اين نام، در جهان دارم مهين ولىّ‌ خداوند،حكمران قضا سپهر رأفت و بحر كرم،امام رضا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 مدایح رضوی در شعر فارسی ............................. .
. علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها ای کشتی نجات که در خون شناوری آب از سرم گذشت، برآر از وفا سری این خواهش از نهایت بیچارگی کنم ورنه تو را سری نبوَد تا برآوری خونِ جگر ز زخم تنت می‌رود هنوز جان داده‌ای و باز پریشانِ اکبری از سینه‌ای که خُرد شد و خاتمی که رفت معلوم شد که وارث زهرا و حیدری در گیر و دار حملهٔ گرگان، بجا نماند از یوسفم نه پیرهنی و نه پیکری دشمن به بانگ العطشت خوش جواب داد تر شد گلویت از دم خنجر، چه خنجری یک جرعه خواستی تو و دادت دوازده دیگر نه تشنه‌ای و نه خشکیده‌حنجری رسم برادری چه خوش آورده‌ای بجای کز روی نی، مراقب احوال خواهری یک کاروان یتیم و اسیر ایستاده‌اند ای «هل اتی»سجیّه! برآر از وفا سری ای پور مرتضی، پدری کن در این سفر گر گم شود ز زمرۀ ایتام، دختری ای همسفر ببین که سفر چون تمام‌ شد! ماییم اسیر خصم و تو مهمان مادری گر آبِ دیده یار نگردد «رحیق» را از آتشش نه خامه بماند نه دفتری او را ز لطف گر بنوازی روا بود چون رسم آفتاب بود ذره پروری «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. علیه‌السلام آمد مهِ محرم و شادی حرام شد وقتِ غمِ حسین علیه السلام شد با هر که هست بار گناهش چو من گران برگو بیا بیا که گَهِ بار عام شد دعبل بخوان «أفاطِمُ قُومی...» که در جنان زهرا سیاهپوشِ شهِ تشنه کام شد آبی که بر وحوش بیابان بُوَد مباح یارب بر آهوان حرم چون حرام شد؟ بالسَّیف و السَّنانِ و بالسَّهم و العصا مهمان اهل کوفه چنین احترام شد از کوفه داشت دعوت و این شد ضیافتش ای خاک بر سرم که چه خواهد به شام شد! فریاد از آن دمی که شه از قتلگاه گفت: «خواهر برو که کار حسینت تمام شد» .
امام حسین ع
🔊 خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت ... ◼️روضه شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎤حاج سیدمجید #بنی_فاطم
. «خوشی ز عمر ندیده، خدا نگهدارت» «صنوبری که خمیده، خدا نگهدارت» بپرس از حسنینت، چگونه از مسجد علی به خانه رسیده، خدا نگهدارت چهار جوجۀ بی بال و پر برایم ماند پس از تو مرغِ پریده، خدا نگهدارت نبود رسم رفاقت که همسرت نشنید غمی که فضّه شنیده! خدا نگهدارت تو می‌روی و من و قاتلِ تو ده‌ها سال شَویم دیده به دیده... خدا نگهدارت محاسنی که در این سن سفید شد، گویاست که شوهرت چه کشیده، خدا نگهدارت چه خوب شد که می‌افتد نگاهِ کودکمان به مادری که ندیده، خدا نگهدارت «قرار بعدی ما کربلا زمانِ غروب» «کنار رأس بریده، خدا نگهدارت»