(من خرابه نشین شدم سرت به دامانم)4 سرت به دامانم... بنداول روی نیزه سر بابام2توی راه کوفه وشام2 دست بسته میدویدم2خون میومددیگه ازپام2 کتکم زدن باباجون2بدنم شده پراز خون2 باباجون ببین سه سالت2شده جسمش دیگه بی جون2 من خرابه نشین شدم... بنددوم چشمای توچرا بستس2پیشونیت چراشکستس2 چرا حرف نمیزنی با2دخترت که خیلی خستس2 من به حال اشک وزاری2بچه های شام به خواری2 میزدن وهی میگفتن2 تو دیگه بابانداری2 من خرابه نشین شدم... بندسوم حالاکه اومدی بابا2قسمت میدم به زهرا2 اگه خواستی باز بری تو2ببری سه ساله ات را2 طاقت سه ساله دختر2توبگو چقدر مگر2 که ببینه سر باباش2بریده شده با خنجر2 (من خرابه نشین شدم سرت به دامانم)4 سرت به دامانم... عاصی