#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#حاج_مهدی_آصفی 🎤
زهرا که بود
بار امانت به شانهاش
مهمان قلب ماست
غم جاودانهاش
زهرا ، محیط عصمت و
زهد است وبا غرور
فُلکِ نجات
تکیه زده بر کرانهاش
باشد دعاش
در حقِ همسایه ، مستجاب
ای من فدای ِ
راز و نیاز شبانهاش
میخواست
عقده یِ دلِ غمدیده وا شود
دلگیر بود و
کلبه ی احزان ، بهانهاش
آتش گرفت
مَحبطِ وحی از شراره ای
کآمد برون
ز سینه ی زهرا زبانهاش
این در که بسته بوده و
آتش گرفته است
یادآورِ هزار غم است
آستانهاش
با آنکه سروِ قامتش
از غم خمدیده بود
دیدند باز ، جانب مسجد
روانهاش
بگذر ز شرحِ حادثه
ای کاش بشکند
دستی که ماند بر رخ زهرا
نشانه اش
گلچین روزگار
بر این گُلبُنِ عفاف
آنقدر ضربه زد
که نروید جوانه اش
گرید علی
که بر بدنِ ناتوان او
دشمن اثر گذاشته
با تازیانهاش !
اول بنا نبود
که سوزند عاشقان
آتش به جان شمع فتد
کاین بنا نهاد
بله اون روز مادر رو زدند ، تا کربلا بتونند دخترش زینب رو تازیانه بزنند ، صدای ناله ی اون نازدانه بلند : بابا برخیز و ببین عمه ام زینب رو تازیانه میزنند ... همه بگید یا حسین ...
.