. آید امشب گر تورا وقت سفر آماده ایی طی کنی اینک مسیر پر خطر آماده ایی گر بیاید قابض الارواح و گوید زود باش عمرت ای انسان دگر آمد به سر، آماده ایی این سفر را توشه ی بسیار خواهد لاجرم بر عبور از راه سخت این گذر آماده ایی روزگاری فرصت ماهم به پایان میرسد روی شانه می برندت چون ز در آماده ایی کاروان بر خیزد و آید صدای الرحیل چون بگوش آید زمانی این خبر آماده ایی آشیانی بر درخت پیر وخشکی ساختی تا که بگشایی از این جا بال و پر آماده ایی تار گیسوی سپیدی کرد اینگونه خطاب بهر دل کندن زمال و سیم و زر آماده ایی هر زبانی میچشد القصه طعم مرگ را تا بنوشی جام مرگ ای محتضر، آماده ی؟ ............... رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی شیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشو ریسمانِ دست شیطان ظاهراً پوسیدنی ست ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست دل مبند برمال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زرنابردنی ست بشنو یک پند از دلِ دلخسته ی این روزگار رسم دنیا درهمین است پند من بشنفتنی ست .