«هر کجا رفتی، باز آ»
#شب_چهارم
صدای قلبش را شنید. صدای شکستن قلبش را هم همه شنیدهاند. جنگجوی شجاع عرب، آنکه یکی از تاثیرگذاران اتفاقاتیست که بر سر اهل کربلا میآید، آنکه راه را بر بهترین مردم زمان خودش بسته، دلش میشکند . فقط یک راه بر مسیر خود میبیند: «بازگشت».
حر بازگشت، آن هم نه در روزهای عادی. نه در میان روزهایی که بازگشت آسان بود. او دقیقا آخرین روز بازگشت، همان روزی که تبلیغات دشمن به اوج رسیده بود و اگر کسی به خاطر تبلیغات شمشیر نمیکشید، با وعدههای بزرگ تطمیعش میکردند که بازنگردد و بر علیه حق شمشیر بزند.
فطرت انسانها، چیزیست که هیچگاه از بین نمیرود، حتی اگر از شقیترین انسانهای روی زمین باشی. فطرت انسانها همواره خوبی میطلبد. این فطرت است که از همان ابتدا، یک نقشه راه برایمان ترسیم میکند و از هر اتفاق خوبی، حس خوب برایمان میسازد. این فطرت است که ما را به سمت خیر سوق میهد و باعث میشود که یک جایی برگردیم. فقط کافیست زنگار از تن فطرت برداریم.
در زمانی که در لشکر کفر، چرک بر فطرت همه اهالی لشکر کفر نشسته بود، یک نفر مثل حر بود که با دستانش، زنگارهایش را زدود. یکی مثل حر بود که در میان آن همه غبار که حتی برخی از مومنین کوفه را هم سر درگم کرده بود و در مهمترین کارزار تاریخ غایب بودند، به سمتی بچرخد که تاریخ را عوض کند. اگر حر آن روز نمیچرخید، اکنون از او چگونه یاد میکردیم؟
حر به ما آموخت آدمهای آزاده، آدمهایی هستند که اگر جایی هم بزرگترین اشتباهات را مرتکب شوند، باز میل به خیر و عاقبت به خیری دارند. حر به ما آموخت آدمها نیاز دارند تا یکجایی خوب به ندای درونیشان گوش دهند تا ببیند قلبشان چه میگوید. حر به ما آموخت، برای بازگشت هیچوقت دیر نیست، حتی جایی در سال ۶۱ هجری که کفر با تمام توان به میدان آمده و کمتر مردی است که اسیر فریب و بلندی صدای کفر نشده؛ حتی صبح عاشورا، زمانی که جز مرگ در راه خدا راهی نیست. حتی در میان میدان جنگ، حتی در میان صدای شمشیرها. حر عقب نشینی کرد، اما از روی خاکریز کفر. از روی خاکریزی که چندین روز حق را نگهداشته بود. حر از خاکریزی عقب نشینی کرد که شاید سهمی در برپایی آن داشت، اما چه خوش عقب نشینیای که حر را به حسین رساند و حر را آزادهای کرد که تاریخ به خود نخواهد دید. حر به صدای فطرتش گوش کرد و به اصل همه چیز بازگشت. عقب نشینی حر از خاکریز کفر، پیشروی او در مسیر خدا بود.
حر، با این که بعد از پذیرش توبهاش میتوانست به کوفه برود، اما چون به زعم خودش اولین کسی بود که بر علیه امام خروج کرده بود، به خواست و اصرار خودش اولین نفر به میدان رفت و اولین فدایی امامش در کربلا شد. هنگامی که پیکر خونینش را کنار اربابش آوردند، اربابش خاک از چهره او زدود و در وصف حر چنین گفت:
أَنْتَ الْحُرُّ کَمَا سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرّاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ
تو حری آنگونه که مادرت حرت نام نهاد، تو حری- آزاد مردی- در دنیا و آخرت...
میان ولوله روزگار، اگر تو هم مثل حر، دلت شکست و میان چپ و راست دنیا مخیر شدی، به صدای فطرتت گوش کن به اصلت برگرد. مثل حر بازگرد و حسین را برگزین.
🆔
@emlaee