#برشی_از_مقاله | پایهگذاران و نخستین مروجان قانون جذب؛ طرح و نقد پندارههایی چند از جِری و اِستر هیکس، رسول حسینپور
💠
خداشناسی قانون جذب: نشاندن انسان بهجای خدا (سلطه اومانیسم)
🔹در برنامهای ویدیویی، شخصی که مترجم کتاب استرهیکس به اسپانیولی است از او میپرسد: «آیا چیزی و هویتی بهنام خدا وجود دارد که فکر کند، تصمیم بگیرد، خواستههایمان را گوش داده و به آنها پاسخ دهد؛ حتی اگر ما در هماهنگی با خواستههای خود نبوده و صددرصد مسئول کارهای خود باشیم؟»
🔸او نخست میگوید که این خداوند است که انسانها را آفریده؛ اما پس از اندکی پاسخش تغییری اساسی مییابد: «
شما همانی هستید که خداست؛ هم در قالب فیزیکی و هم غیرفیزیکی. ترکیب شما و دیگران همان خداست؛ به این علت که خداوند آگاهی است که گسترش مییابد. انسان در ساخت تصویری از خدا، درواقع تصویر خویش را از (خود) دستکاری کرده؛ او خود را پستتر کرده و بر این اساس، انسان از چیزی که خداوند است، خود را جدا کرده است».
🔹
پنداشت او این است که انسان و خدا هر دو انرژی هستند، پس هیچ شکافی بین آنها وجود ندارد. هیکس انگاشته عبادتکنندگان هیچگاه بین خود و خدایشان ارتباطی نخواهند یافت؛ چراکه از این راه مایه جدایی خود و خداوند میگردند.
او شفاف، در پاسخ به پرسش «من کیستم»؟ میگوید: «شما خدا هستید... همان آفریننده جهان؛ خود را پست قلمداد نکنید» و انسان را در قالب جسمانیاش چنین فرض کرده است. اگرچه عبارات هیکس آشفته و بهگونهای است که گاه از اتصال به سرچشمه هستی سخن میگوید، اما او آدمی را آفرینندهای میداند که به این سرمنزل مکانی- زمانی آمده تا خوشی برخاسته از هدایت سرچشمه بهزیستی را در راستای ورود به ویژگیهای زندگی مادی حس کند؛ بهواقع هیکس کار ویژه خداوندی را به انسان نسبت داده است: «
هنگامیکه تصمیم گرفتید به این جسم بیاید، میدانستید میتوانید رقم بزنید و بیافرینید و این کره خاکی الهامبخش آفرینش ویژه شماست».
🔸عبارتهایی مانند «این شما هستید که تجربههای زندگیتان را میآفرینید و شخص دیگری در آن دخالت ندارد» در پنداره قانون جذب بهشدت مشهود است.
به باور هیکس هرآنچه در سر راه انسان قرار میگیرد (خوب و بد)، با قدرت افکار بهسوی او آمده و روشن است که در چنین تفاسیری از رویدادهای زندگی بشر، حضوری از خداوند بهچشم نمیخورد: «... بسیاری از مردم رویدادهای ناخواستهای در زندگیشان روی میدهد که نتیجه افکاری است مداوم که چندان هم قوی نیستند و عواطف نیرومندی هم پدید نمیآورند».
🔹بر این اساس اگر هم بنا باشد تغییر خوشایندی در زندگی رخ دهد، این تغییر بهدست انسان سپرده میشود؛ بهگونهای که با چرخشی تماموکمال میتوان شادکامی را به زندگی راه داد. این دیدگاه خبر از آن ندارد که جریان هستی ابتدا و انتهایی دارد و برای آفرینش شادی و غم، تنها افکار، عامل پدیدآیی نیستند؛ بلکه عوامل و اسباب فراوانی فراتر و یا در عرض آدمی وجود دارند که تدبیر و مدیریت آنها بیرون از حد توان اوست. بیشک
انسانمحوری، بزرگترین شالوده طرح قوانینی چون جذب است که شادکامگیهای حبابگونه و کوتاهمدتی برای انسان امروزی بهبار آورده است.
🔸بر مبنای اندیشه دینی، پُرواضح است که سخن استرهیکس که «شما خدا هستید» چیزی جز فروکاستن جایگاه خداوند از مرتبه «وجوب وجود» به امکان نیست. حقتعالی در هیچ صفتی ازجمله آگاهی شریک و همانندی ندارد و صفاتش چنان ذات واجبش، واجبالوجود هستند. هرآنچه غیر اوست مرکب از کمال و نقص است و معلول و مخلوقی است که از ذات علتش صادر گردیده است. همچنین گفتار هیکس، یکیدانستن معلول و علت و به تعبیری «اشکال دور» را نیز دارد.
عرفان نما؛ نقد شبه معنویتهای نوپدید|
سایت|
ایتا|
تلگرام|
گروه|