✍️
#داستان
🔵فیل سواران
وقتی «ابرهه» و لشکر فیل سوارش به «مکه» حمله کردند تا خانه خدا را خراب نمایند، مردم مکه که در خودشان یارای مقاومت در برابر ابرهه را نمی دیدند، از مکه گریختند و به کوهستان پناهنده شدند. تنها حضرت عبدالمطلب - جد گرامی رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مکه باقی ماند.
هنگامی که فرمان حمله داده شد و فیل سواران برای تخریب مکه به حرکت درآمدند، خداوند تعداد زیادی پرنده را به جنگ آنان فرستاد. هر پرنده، سه دانه گلی، یکی در منقار و دو تا در چنگال هایشان داشتند و با هر دانه، یکی از فیل سواران را هلاک می نمودند.
پرندگان بالای سر هر کس می رسیدند، یک دانه از گل ها را به طرفش پرتاب می کردند. گل از سر مرد وارد می شد و در بدنش فرو
می رفت و از شکم فیل خارج می شد و بدین ترتیب، فیل و فیل سوار را به هلاکت می رسانید. بدین ترتیب، لشکر ابرهه، به وضع فضاحت باری شکست خوردند، و باقیمانده آنها از مکه گریختند.
خداوند این داستان را در قرآن ذکر فرموده است تا انسان بفهمد، گلی که آدمکش نیست، چه کسی به آن قدرت کشتن داده است. چطور شد که گل ناچیز، بدن انسان ها و فیل های بیشمار را سوراخ کرد و چه کسی پرندگان را مأمور نابودی دشمن نمود؟
در روایت آمده است که «هر وقت خداوند به مؤمنی اراده خیر کند و بخواهد بصیرتش را زیاد نماید، از جایی که امید ندارد، برایش کارسازی می کند.
📚توحید ( شهید دستغیب رحمه الله ) صفحه 290