✍️ 👈علاقه مادری مرد عربی تصمیم گرفت که به «مدینه» برود و رسول اکرم صلی الله علیه و آله را زیارت نماید. در بین راه، زیردرختی چند جوجه پرنده دید، آن ها را براشت تا به عنوان هدیه برای پیامبر خدا ببرد. در همین موقع مادر جوجه ها پرواز کنان از راه رسید و چون جوجه هایش را در دست مرد، اسیر دید، به دنبال او به راه افتاد. مرد در روی زمین راه می رفت و پرنده، پرواز کنان او را دنبال می کرد. مرد به مدینه رسید. وارد شهر شد و یکسره به مسجد رفت و پس از زیارت نبی اکرم، جوجه ها را نزد ایشان گذاشت. در این موقع، پرنده مادر که چند فرسخ به دنبال جوجه هایش پرواز کرده بود، به سرعت فرود آمد، غذایی را که به منقار گرفته بود، در دهان یکی از جوجه ها گذاشت و سپس به سرعت پرواز کرده و دور شد. رسول خدا و اصحاب ایشان، نشسته بودند و این صحنه را می نگریستند. ساعتی گذشت. جوجه ها در وسط مسجد قرار داشتند و مسلمانان دور آنها را گرفته بودند. در همین لحظه، دو باره پرنده مادر رسید و با اینکه خطر اسیر شدن به دست مردم او را تهدید می کرد، از جان گذشتگی نموده، فرود آمد، و غذایی را که تهیه کرده بود، در دهان جوجه دیگر گذاشت. سپس قبل از اینکه کسی او را بگیرد، پرواز کرده و دور شد. در این هنگام، رسول گرامی اسلام جوجه ها را آزاد فرمود. آنگاه رو به اصحاب کرده و فرمود: «مهر و محب این مادر را نسبت به جوجه هایش چگونه دیدید؟» اصحاب عرض کردند: «بسیار عجیب و شگفت انگیز بود.» پیامبر فرمود: «قسم به خداوندی که مرا به پیامبری برگزید، مهر و محبت خدای عالم، به بندگانش، هزاران مرتبه از چیزی که دیدید، بیشتر است.» اصحاب همگی شاد شدند و شکر پروردگار را به جای آوردند. معارفی از قرآن (آیت الله شهید دستغیب رحمه الله ) ص 106