💠 💠 این قسمت دشت های سوخته 🔶 🔶 در همین وقت چشم اش به زن صاحب خانه افتاد . از پله ها پایین رفت و پس از سلام و علیک به او گفت:که چه کار دارد می کند و هم چنین از او اجازه گرفت که از آن اتاقک استفاده کنند.😔😔 زن صاحب خانه اول کمی تعارف کرد،بعد گفت :که اگر در آن جا می تواند زندگی کند ،البته آن اتاق دراختیارشان باشد.☺️☺️ خیلی ممنون زهرا خانم.😊😊 خواهش میکنم ولی لازم نبود خودتان را اذیت کنید و از ما جدا شوید.☺️☺️ من آن جا راحت ترم. راستش دلم می خواهد از آن جا شهر را هم تماشا کنم.😊😊😊 ژیلا پس از آن ،وسایلی را که از پاوه با خودش آورده بود ،بالا آورد. زن صاحب خانه هم کمکش کرد. کف مرغدانی که خشک شد،دو تا پتوی سربازی در آن فرش کرد.☺️ دو سه تکه وسیله،کتری و قوری و دو تا استکان و نعلبکی اش رادرگوشه ای گذاشت.یک دست رخت خوابش را هم که شامل یک تشک و یک لحاف و یک متکای دو نفره بود ،در گوشه ای به دیوار تکیه داد.😒😒 زن صاحب خانه نگاهی به وسایل او انداخت و دلسوزانه گفت: اگر چیزی کم و کسری داری،لطفا بگو از پایین بیارم.☺️☺️ نه،خیلی ممنون.در شرایط جنگی فعلی ،همین قدرش هم زیادی و باعث دردسره.😞😞😔 بله 😞😞 در این وضعیت آدم هر چند سبک بار تر باشه،راحت تره.😔 جابه جایی اش دنگ و فنگ نداره.😔 بله درست است.😞😞 زهرا خانم این را گفت و از پله ها پایین رفت.😔😔 بعد از ظهر بود ژیلا کیف اش را برداشت و از زهرا خانم پرسید:که برای خرید یه کم خرت و پرت ،به کجا باید برود؟؟😔😔 و او هم راهنمایی اش کرد.ژیلا از او تشکر کرد و راه افتاد.😊😊 نیم ساعت بعد در حالی که یک کیسه پلاستیکی در دست داشت به منزل برگشت و رفت به اتاق خودش.😔😔 با هزار تومن پولی که داشت ،توانسته بود،دو تا بشقاب،دو تاقاشق،دو تا کاسه،و یک سفره ی نایلونی کوچک بخرد.😞 البته خیلی دلش می خواست که یک چراغ خوراک پزی هم بخرد اما نتوانست،پولش نرسید که این کار رابکند وگفت:😔😔😞 ان شآلله بماند برای وقتی که ابراهیم فرصت داشته باشد در خانه بماند و من هم بتوانم برایش غذای گرم بپزم.😔😔😒 سلام!😊😊 ژیلا یک لحظه سایه ابراهیم را حس کرد و بعد صدایش را شنید.😞😞 برگشت طرف او و از دیدن ناگهانی اش جاخورد😦😦 سلام!یک دفعه ای ازکجا پیدا شد؟؟😮😮 یک دفعه ای که نبود .از توی کوچه آمدم پشت در، در زدم به امید این که شما در را به رویم باز کنی،اما...☺️☺️ من فقط می توانم در بهشت را به روی شما باز کنم،در خانه ی مردم را که نمی توانم.😊😊 ادامه‌ی داستان‌ها ان‌شاءالله فردا، ساعت (۱۵) در کانال "فانوس‌هدایت" تقدیم‌ شما میگردد‌🌷 ┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄ @fanoos_hedayat ┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄