از من به یک اشاره ... (مرحله اول از مراحل امر به معروف و نهی از منکر) بچه ها رو صبح می بردم مدرسه. از روبرو خانم 33-34 ساله اي با لباسهاي وِل و موهایی بیرون ریخته ظاهر شد.😞 از کنار خیابون میومد؛ تو مسیر پیاده رو نبود. منم با ماشین از روبرو داشتم بهش نزدیک میشدم. خوشبختانه این مدل خانما سر به زیرن و اصلا به کسایی که از روبروشون میاد نگاه نمیکنن. میفهمین که چی میگم؟!  عینک دودي داشت و معلوم نبود که به راننده ماشینِ روبرو (یعنی مثلا من) نگاه میکنه یا نه؟ اما امیــدم به خدا بود که منو ببینه. سرعت رو کمتر کرده بودم، همونطور که از کنارش عبور کردم با اشاره ي دست و صورت، البته بیشتر دستها، بهش این پیامو منتقل کردم که این چه وضعیه؟!!!😏 از حرکات دست و چشمام، تعجبِ زیادي میبارید😳 (مثل اینکه کسی رو با صورت و لباس گلی ببینی و فقط با اشاره بهش بفهمونی این چه وضعیه؟! اشارات منم تو این مایه ها بود) از کنارش که رد شدم، با نگاه به آینه متوجه شدم که داره شال و مانتوش رو مرتب میکنه و چِفت و بست میزنه 😌 حالا هی بگو اثر نداره. به ما چه که اثرش کجاست؟ وللّه العاقبۀُ الأمور.👌 🛑منتظر خاطره های شما هستیم. 🌹 به کانال رسمی ستاد امر به معروف و نهی ازمنکر شهرستان اردکان بپیوندید... @fanooseardakan