🚫 نارسایی مفاهیم اجتماعی سیاسی غرب (قسمت اول) 📗 در تاریخ فلسفه سیاسی می‌خوانیم، آنگاه که مفاهيم خاص اجتماعی و سیاسی در غرب مطرح شد و مسئله حقوق طبیعی و مخصوصا حق حاکمیت ملی به میان آمد و عده‌ای طرفدار استبداد سیاسی شدند و برای توده مردم در مقابل حکمران حقی قائل نشدند و تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل شدند وظیفه و تکلیف بود. 📍 این عده در استدلال‌های خود برای این‌که پشتوانه‌ای برای نظریات سیاسی مستبدانه خود پیدا کنند، به مسئله خدا چسبیدند و مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست. 🖇 بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسئولند و وظیفه دارند. مردم حق ندارند حکمران را بازخواست کنند که چرا چنین و چنان کرده‌ای؟ و یا برایش وظیفه معین کنند که چنین و چنان کن، فقط خداست که می‌تواند او را مورد پرسش و بازخواست قرار دهد. 📌 دیدگاه شهید مطهری درباره غرب از منظر تئوریک 🆔 @farhang_puya