۸۴ ✅ دختر عموی من که فکر نمی‌کرد به این زودی صاحب خانه شوند با آمدن فرزندش خانه‌دار🏡 شدند و زندگی آنها پر رزق و روزی تر شد و خدا را همیشه شاکر است🤲 ۸۵ ✅ الان که ۴۸ ساله شدم و ۲ دختر دارم، حسرت میخورم که چرا بیشتر فرزند ندارم😢 ۸۶ ✅ دوران ازدواج چنان گذشت که هرگز فراموش شدنی نیست بعد ازدواج طولی نکشید پدرم رو از دست دادم. مرگ پدر اندوه سختی برام بود و گرفتار افسردگی شدید شدم کمی بعد متوجه شدم باردارم نمی‌دونستم خوشحال باشم یا ناراحت چون شرایط مساعدی نداشتم زندگی سختی داشتم خیلی سخت. کمی که از بارداریم گذشت احساس عجیبی به فرزندم داشتم بچه‌ای که نمی‌دونستم دختره یا پسر شده بود همدم تنهایی و هم‌صحبت شب و روزم☺️ هر وقت ناراحت بودم باهاش درد دل میکردم و تو خوشحالیم شریکش میکردم .. حدودا پنج ماهم بود و تجربه ای نداشتم کسی نبود که راهنماییم کنه، فقط از اطرافیانم شنیده بودم بچه باید حرکت داشته باشه ولی من هیچ چیزی احساس نمی‌کردم میگفتن شاید بچه داخل شکمت مرده ترس تمام وجودم گرفته بود انگار دنیا واسم تموم شده بود همین طور که باهاش حرف میزدم به شکمم نگاه میکردم نمی‌دونم چی باعث این شد؟ نگرانی مادرانه یا ... یهو دیدم مثل این که کشش داشته باشه دستش رو باز کرد. حس عجیبی بود نمی‌دونم چطور توصیفش کنم، خیلی خوشحال شدم. الان ۲۱ سال از اون زمان میگذره یک پسر آروم خدا بهم داد که وجودش سرشار از عشق و محبت هست بدنیا اومدن این فرزند باعث شجاعت من شد به لطف خدا دو دختر دیگه هم دارم خوشحالم که خداوند این فرزندان رو بهم داد.