.
♦️
چون بلا نازل شود، دیگر نباشد چارهای
شیخ مفید از سلیمان بن داوود جعفری روایت نموده که گفت: شنیدم ابوالحسن (امام رضا یا امام هادی) علیه السلام به پدرم میفرمود: از چه رو تو را نزد عبدالرحمان بن یعقوب دیدم؟
پدرم گفت: او دائی من است.
امام ابوالحسن فرمود: او سخن - ناشایسته - هول انگیزی درباره خدا میگوید، خدا را - برخلاف آنچه باید و هست - به وصف درمی آورد و محدود (به زمان، مکان یا دیگر شئون مخلوقات) میکند، در حالی که خدا به وصف درنیاید (و به هیچ حدّی محدود نباشد)،
پس یا با او همنشین شو و ما را رها کن، و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن - و خلاصه جمع بین ما و او نشاید -.
پدرم گفت: او هرچه میخواهد بگوید، در صورتی که آنچه را او میگوید، من آن را نگویم، چه ضرری از ناحیه وی به من خواهد رسید؟!
امام ابوالحسن فرمود: آیا نمی ترسی بلائی بر او نازل گردد و هردو شما را فراگیرد؟
آیا داستان آن شخصی که از اصحاب موسی بود و پدرش از دارودسته فرعون، ندانسته ای که چون لشکر فرعون درصدد تعقیب و دنباله رویِ موسی برآمد، او از موسی تخلُّف و عقبگرد نمود تا پدرش را موعظه کند و به حضرت موسی گرایش دهد، و در حالی موسی برخورد با وی نمود که پدرش با او در ستیز بود، بالاخره آن پدر و پسر باهم به دریا رسیدند و جزو دارودسته فرعون غرق و هلاک شدند، و چون ماجرای غرق شدن فرعون و اتباعش به اطلاع موسی رسید از جبرئیل سراغ آن جوان را گرفت.
جبرئیل گفت: غرق شد، خدای رحمتش کند! او برعقیده پدرش نبود، امّا وقتی بلا نازل شود، برای کسی که (به هرانگیزه، حق یا باطل) در معرض آن قرارگرفته و به گنه کار نزدیک باشد، راه چاره و گریزی نخواهد بود.
📔 کافی، ج۲، ص٣٧۴
#امام_رضا #امام_هادی #داستان_کوتاه
✍سیره امام هادی علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi222/9285