همچنین برای تهذیب نفس چندین سال نزد سیداحمد کربلایی و محمد بهاری، دو تن از مبرزترین شاگردان حسینقلی همدانی، شاگردی کرد. [۳۳][۳۴] به همین سبب، علامه طباطبائی گفته است سیدعلی قاضی به هیچیک از سلسلههای صوفیه مرتبط نیست، بلکه طریقه عرفانی وی همان طریقه حسینقلی همدانی و استادش سیدعلی شوشتری است که از آنان نیز به عارفی ناشناس به نام جولا منتهی میشود.[۳۵] اما فرزندش، سید محمدحسن قاضی، پدر را بر شیوه سلوکی شاگردان حسینقلی همدانی نمیداند و از نظر او، قاضی به مسلک پدرش، سیدحسین، بود. سید حسین در مکتب تربیتی امامقلی نخجوانی و امام قلی در مکتب سیدمحمد قریشی قزوینی و او از محراب گیلانی اصفهانی و او از محمد بیدآبادی و او از سید قطبالدین محمد نیریزی، از مشایخ ذهبیه، تعلیم یافته بود. [۳۶] اما از خود وی نقل شده که ارتباطش را با این سلسله رد کرده و طریقت خود را طریقت علما و فقها ذکر کرده است. [۳۷]
به نظر حسینی طهرانی[۳۸] از شاگردان علامه طباطبائی، نیز قاضی ابتدا در طریقت پدرش بود، اما پس از وفات پدرش، شاگردی سیداحمد کربلایی را اختیار کرد و در طریقت حسینقلی همدانی قرار گرفت.[۳۹] قاضی همچنین ده سال ملازم و مصاحب سیدمرتضی کشمیری بود، اما در زمینه اخلاق و عرفان شاگرد وی بهشمار نمیآید، [۴۰][۴۱][۴۲] زیرا کشمیری به شدت با ابن عربی و آثارش مخالف بود و دیدگاه قاضی با او تفاوت بسیار داشت. [۴۳]
۸ - فقاهت
[ویرایش]
هرچند شهرت قاضی بیشتر به عرفان و اخلاق است، اما در حدیث و فقه و تفسیر نیز تبحر داشت.[۴۴][۴۵] قاضی، بهرغم اجتهاد، در درس خارج فقه سیدمحمدکاظم یزدی و سیدمحمد اصفهانی و دیگر علمای نجف نیز شرکت میکرد و از وی نقل شده است که در هفت دوره درس خارج کتاب طهاره شیخ مرتضی انصاری شرکت کرده بود. [۴۶] وی آرای فقهی خاصی هم داشت، از جمله مانند فقیهان اهلسنت وقت شرعی مغرب را استتار قرص خورشید میدانست.[۴۷][۴۸]
۹ - ویژگیهای اخلاقی
[ویرایش]
آقابزرگ تهرانی که سالها با قاضی دوستی و مراوده داشته، وی را با صفاتی چون استقامت، کرامت و شرافت ستوده است. [۴۹] قاضی استقامت در طلب خداوند را عامل درک اسم اعظم و لایق اسرار ربوبی شدن میدانست.[۵۰] وی، در عین فقر و سادهزیستی، با ریاضتهای سخت و غیرشرعی مخالف بود و اعتقاد داشت که سالک باید به جسم هم رسیدگی کند، زیرا جسم مرکب روح است، ازاینرو به وضع ظاهری خود اهمیت میداد و معمولاً عطر میزد و لباس سفید و تمیز میپوشید و به حسن خلق و نیکوکاری سفارش میکرد.[۵۱][۵۲][۵۳]
میرزا مهدی اصفهانی (متوفی ۱۳۲۵ ش)، از علمای مشهد، بهرغم شدت تشرع قاضی و عدم انتسابش به سلسلههای صوفیه، بهشدت با وی مخالفت میکرد. سیدعبدالغفار مازندرانی، یکی از زهاد معروف نجف، نیز از مخالفان قاضی بود. این مخالفتها سبب بیحرمتی برخی از مردم به وی شده بود، چنانکه سجاده از زیر پایش کشیدند و همچنین او را تهدید به قتل کردند. ظاهراً علاقه وی به ابن عربی و مولوی و دلبستگی و مراوده یکی از صوفیان نجف (بهار علیشاه) با قاضی، موجب بروز این مخالفتها و وارد کردن اتهام تصوف به قاضی شده بود.[۵۴][۵۵][۵۶][۵۷][۵۸]
سیدعلی تا آخر عمر در نجف سکونت گزید و جز برای زیارت عتبات متبرکه کربلا و کاظمین و سامرا، از نجف خارج نشد. یکبار هم در حدود ۱۳۳۰ ق/۱۲۹۱ش برای زیارت به مشهد رفت و در بازگشت، مدت کوتاهی در جوار حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) اقامت کرد.[۵۹] او در نجف، در عرفان و اخلاق و تهذیب نفس، شاگردان متعدد و نامآوری پرورش داد. [۶۰][۶۱] معمولاً جلسات درس وی خصوصی و محرمانه برگزار میشد. [۶۲][۶۳] او در مدرسه هندی حجرهای داشت و شاگردانش در این حجره نزد او میآمدند.[۶۴][۶۵]
۱۰ - شاگردان
[ویرایش]
بسیاری از علما و فقها و مراجع تقلید از شاگردان مکتب اخلاقی قاضی بودهاند. برخی از مهمترین شاگردان او عبارت بودهاند از:
۱. شیخ محمدتقی آملی.
۲. علامه سیدمحمدحسین طباطبایی.
۳. سیدمحمدحسن الهی طباطبایی.
۴. محمدتقی بهجت.
۵. سیدیوسف حکیم.
۶. سیدمحمد حسینی همدانی.
۷. شهید محراب، سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی.
۸. شیخ حسنعلی نجابت شیرازی.
۹. سیدمحمدهادی میلانی.
۱۰. محمدرضا مظفر.
۱۱. سیدعبدالاعلی سبزواری.
۱۲. میرزا علی غروی علیاری.
۱۳. سیدشهابالدین مرعشی نجفی.
۱۴. سیدابوالقاسم خوئی.
۱۵. حاج شیخ ابوالفضل خوانساری.
۱۶. عبدالحسین حجت انصاری.
۱۷. محمدابراهیم شریفی زابلی.
۱۸. عباس قوچانی.
۱۹. شیخ علیاکبر مرندی.
۲۰. سیدحسن مسقطی.
۲۱. سیدهاشم حداد.
۲۲. سیدعبدالکریم کشمیری.
سیدمحمدحسین طباطبائی که خود از بستگان استاد بود و ابتدا به قاضی شهرت داشت و به احترام استادش، ترجیح داد که به طباطبائی مشهور شود[۶۶][۶۷] و برادرش سیدمحمدحسن الهی؛ عباس هاتف قوچانی، [۶۸][۶۹][۷۰] که سیزده سال نزد قاضی شاگردی کرد.[۷۱][۷۲][۷۳][۷۴] سیدحسن اصفهانی مسقطی، که در نجف شفا و اسفار درس میداد و به حکم