🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙
🦋💙🦋💙🦋💙
🦋💙🦋💙
🦋💙
『زیبایی از دست رفته』
#ᑭᗩᖇT_61
#ᒍᗴᒪᗪ_3
#پارت_61
#جلد_3
🦋محمد🦋
اول کمی شک شده بود...دستهاش میلرزیدن! منم دست کمی از اون نداشتم!
_این دلیلش نیست!
بالجبازی روی حرفم تاکید کردم:
_هست
کیفش رو از روی دوشش جابه جا کرد!
چادرش رو جلوتر آورد و خودشم جلوتر اومد.
_نیست...
_عطیه هرچقدر بگی نیست من بازم روی حرفم هستم...هست
ادامو درآورد:
_محمد هرچی بگی هست من بازم روی حرفم هستم...نیست
پشت بهش برگشتم تا از اونجا برم.
صداش از پشت سرم اومد:
_باشه برو ولی من میگردم دنبال دلیل اصلیش!
با عصبانیت به سمتش برگشتم. نمیتونستم توی چشمهاش نگاه کنم!
_میخوای بدونی؟ باشه میگم...من دوست ندارم!
_باور نمیکنم...توی چشمهام نگاه کن بگو!
_میخوای باور کن میخوای باور نکن! از نظر من این رابطه تموم شده اس...من دوست ندارم.
_ولی من دوست دارم! به این سادگیاهم ولت نمیکنم. به همین خیال باش
به سمت خروجی پارک حرکت کرد.
فریاد زدم:
_من دوست ندارم بیخودی دنبال چیزی نگرد.
ولی انگار نه انگار چیزی شنیده راهش رو ادامه داد.
دستهامو روی صورتم گذاشتم!
روی صندلی نشستم...
بعد از چند دقیقه حضور یه نفر رو کنارم احساس کردم.
_بهش گفتی؟
نمیتونم به رسول دروغ بگم!
ولی نمیتونم راستشم بگم.
_یکاری کردم تا بیخیال من بشه!
دستهامو از روی صورتم برداشتم و به رسول نگاه کردم:
_رسول اگه چیزی درمورد من پرسید بهش چیزی نگو!
_مگه عطیه بچه اس که ندونه تومور چیه؟
_احتمال داره بپرسه محمد عمل میشه یا نه...یا مثلا بپرسه محمد چشه و از اینجور چیزها
اگه راجع به من پرسید فقط بگو نمیدونم همین!
به عطیه بگو بیخیال محمد شو!
_ولی محمد دکتر گفت خوب میشی !
_دکتر گفت احتمال داره خوب بشی...نمیتونم با یه احتمال زندگی یه دختر جوان رو خراب کنم.
_یعنی میخوای...؟
جملشو کامل کردم:
_میخوام نامزدیمونو بهم بزنم.
نمیتونست حرف بزنه!
یا شایدم نمیدونست چی بگه...
_محمد مطمئنی؟
_آره...فقط رسول باید کمکم کنی!
_چیکار؟
_باید عطیه رو راضی کنی که نامزدیمونو بهم بزنیم...الان که بهش گفتم گفت که همجین کاری نمیکنه!
ولی تو اگه بهش بگی راضی میشه!
_آخه من نمیتونم
_میتونی فقط...فقط غیر مستقیم بگو!
یجوری با اسرا همکاری کن جلوش فیلم بازی کنین...یه همچین چیزهایی!
_محمد بازهم دارم میگم کار اشتباهیه
_خوبه خواهرته...صلاح خواهرت اینه که نامزدیش بهم بخوره یکم گریه کنه یا زن یکی بشه که تومور داره بعد خوب هم نشه
شایدم اصلا بمیره و تا آخر عمر گریه کنه؟
_این چه حرفیه که میزنی محمد؟
کلافه بلند شدم.
_من میخوام تنها باشم! توهم تنها باش به حرفهام فکر کن...
#کپی_پیگرد_قانونی_دارد
□□□□□□□□□□□□□□□□
نویسنده:ارباب قلم ✨✍🏻
@roomanzibaee