﷽
#عشق_مقدس 💞
✿࿐ تو هنوز اینجایی ࿐✿
🏡زندگی مشترک قسمت سوم:
حس غریبی و تنهایی به من دست داده بود،دلم گرفت و گریه کردم. طفلی به قدری عذر خواهی کرد تا آرام شوم.
فردای آن روز هنگامی که قصد رفتن به سر کار داشت دوباره از من پرسید: مرا بخشیدی؟
گفتم:« بله آقا بیشتر از این مرا خجالت نده.»
عصر از کار به خانه برگشت. دیدم دست هایش را به پشت گرفته و باز با نگرانی پرسید:« تو مرا بخشیده ای؟
گفتم:« بله عزیزم. شما کاری نکردید. یک شوخی بود و تمام شد. من بی جهت اشکم ناگهان درآمد.
دستهایش را از پشت بیرون آورد و در حالی که، انگشت اشاره اش باندپیچی شده بود به من نشان داد.
خیلی ناراحت شدم و پرسیدم چی شده است گفت:« هنگام کار، انگشتم زیر دستگاه چرخ ،بدجوری زخمی شد. لابد هنوزم هم از دست من ناراحت هستی.»
به حسین اطمینان دادم که این اتفاق بیش نبوده و ربطی به موضوع دیشب ندارد. کمی آرام گرفت و فراموش کرد.
در مجموع روزهای خوب و آرامی داشتیم. زندگی ساده ای داشتیم گرم و باصفا بود. کنار هم و با هم بودیم. همدل و همراز یکدیگر بودیم.
📍
ادامه دارد...
📚منبع: تو هنوز اینجایی
زندگینامه شهید امینی امشی
🖋نویسنده:هاجر پورواجد
#دفاع_مقدس
#رفیق_شهیدم
#زندگینامه_شهدا
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═════ ࿇ ═════╗
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@frontlineIR🇮🇷🇮🇷🇮🇷
╚═════ ࿇ ═════╝