#طنز_جبهه
«احمد جدیدی» یکی از رزمندگان لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) بود. او رفیقی داشت به نام «مجید علیمحمدی» که بچه محل بودند. احمدآقا کمک تیربارچی «مرحوم لطفالله صالحی» بود و آقامجید هم امدادگر دسته بود.
بهار سال۶۶ در خط شلمچه ـ کانال ماهی بودیم. یادم هست که احمد جدیدی خیلی وقتها به شوخی آقامجید، رفیق امدادگرش را صدا میزد و با لهجه اراکی میگفت: آی امدادگر... بعد که مجید جوابش را میداد، دوباره میگفت: لِنگم رفت! بعد میخندیدند و در ادامه احمدآقا کارش را میگفت. در واقع از شوخیهای دائمی احمد جدیدی این بود که داد میزد: «آی امدادگر! لِنگم رفت!»
در منطقه شلمچه، بعثیها آتش سنگینی میریختند. احمد جدیدی که کمک تیربارچی بود، رفت تا نوار تیربار بیاورد، اما ترکش به پاهای وی اصابت کرد و پاهایش قطع شد. احمد جدیدی در آن تاریکی شب داد میزد، «آی امدادگر! لنگم رفت!» اما کسی توجه نمیکرد. او مقداری هم روی همان پاهای قطع شده، البته به صورت چهار دست و پا به سمت پست امداد رفته بود؛ وقتی بچهها دیده بودند صدایش ضعیف شده، به سراغش رفتند و دیدند که جدی جدی پاهای احمد جدیدی قطع شده است.
منبع:
http://fna.ir/3etbip
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷
@frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝