آسمان فُرصَتِ پَروازِ بلندیست ولی
قِصه این است چه اندازه کَبوتَر باشی
✍عکس اسارتش آمده بود. هر کس توی اینترنت میدید به بقیه نمیگفت. موقع ظهر که ناهار آوردند، همه زدند زیر گریه😔
💓مامانم گفت: الان محسن چیزی داره بخوره؟
خیلی ها می گفتند: «این عکس فتوشاپه».
فضایش هم جوری بود که به فتوشاپ میخورد.
🌪 آن دودها و ابرها و خیمههای سوخته....
هنوز امید داشتیم....
🔎 گفتند میخواهند یک سری اسیر داعشی را مبادله کنند...
📝ما به این دلخوش شدیم که حتماً محسن مبادله میشود و برمیگردد.
هر کس چیزی میگفت؛ راه به جایی نداشتیم؛ حالت بیخبری ، سهشنبه بدی بود.
اون شب انقدر حالمون بد بود که دعا میکردیم فقط شهید شود....😔
⏲ ساعت یک نصفه شب بود که رفتیم مزار شهدای گمنام...
آنجا
شهادتش را از خدا طلب کردیم.
🥀 همان جا خبرش بهمان رسید.
نمیدانستیم خوشحال باشیم یا ناراحت.
محسن از چنگ داعش رها شده بود و ما به غمش گرفتار....💔😭
(روایتگر: خواهر شهید)
#شهید_محسن_حججی...🌷🕊
╭─┅🍃🌺🍃┅─╮
@galeriyasrazeghi
گالریاس
╰─┅🍃🌺🍃┅─╯