آمبولانس مه جاده کوهستانی را میشکافد و پیش میرود و ماشینها پشت سرش به خط شدهاند،
جاده پیچ در پیچ است و کاروان عزا گردنههای کوهستان البرز را یکی یکی پشت سر میگذارند
#مادربزرگ بچهها و نوههایش را از سراسر ایران جمع کرده است و هیچوقت اینقدر همه با هم نیامده بودند،
آمبولانس جلو میرود و مادربزرگ همچنان با حرمت و عزت، جلودار خانواده است،
مه آنقدر غلیظ است که آسمان را از بالای کوههای بلند به کف دره متصل کرده و یک نمای سینمایی عجیب را رقم زده است،
آمبولانس مادربزرگ را میبرد و بچهها به دنبال او، برخلاف همیشه که بچهها میرفتند و مادربزرگ آن بالا سرِ چشمه میآمد استقبال و عطر صدایش که پیوسته میگفت "تی قربان برم" نور و گرما میبخشید به عمق جانت،
اما این بار همه به صف شدهاند تا به قربانش بروند به قربان او که خانهاش خانهی امید بود...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann