"کاریکلماتور"
*عمرم "سپری" شد در جنگ با زندگی.
*کارش "زار"بود، به کارزار زندگی رفت.
*برای اینکه از شر پشه خلاص شوم ، در پشه بند زندانیش کردم!
*روده ی راست تو شکمش نبود، با روده ی چپ دروغ می گفت.
*روی بدنش کم بود،قرص خورد پررو شد!
*بادکنک ها روی دستش باد کرده بود،کودک کار.
*از بس شتر دیدم و ندیدم، توهم گرفتم.
*ممنوع التصویر که شد ،آینه هم بهش محل نمی گذاشت!
*جیب برها ،به جرم کسادی کار از مردم شکایت کردند!
*من و سایه ام با هم بزرگ شدیم.
*همسایه ام ،هیچ وقت هم سایه ی من نشد.
*گفتم پیدایت نیست گفت زیر سایه ی شما. به سایه ام گفتم برو کنار.نبودش دروغگو!
*سایه ام بدون اجازه ی من هیچ کاری نمی کند، اگر من آب خوردم او هم می خورد.
*یک وقت نشد مثل آدم کنارم راه برود یا پشت سرم است ،یا جلویم یا توی دست و پای مردم.
کبری بهپور