* یا لطیف *
.....غزل ،،روسری،
افتاد از روی سرها بار دگر روسری ها
انگار پایان ندارد این قصه ی خود سری ها
سرهای بسیاری افتاد تا روسری ها نیفتد
تا آنکه بر پا بماند آیین اسکندری ها
ما شرمسار شماییم ،ای سربلندان بی سر
شرمنده ایم تا همیشه از همّت وباکری ها
از گشت ارشاد وتبلیغ طرفی نبستیم هرگز
گشت وگذاری نکردیم در صحبت رهبری ها
ای کاش این سربلندی از روی سرها نیفتد
باور ندارند این را آن قوم خیره سری ها
مرگ یکی را نمودند پیراهن قتل عثمان
هر روز با یک بهانه دنبال فتنه گری ها
قانون گریزان رسیدند تا پشت سرهای این شهر
چون سرسری رد شدیم از قانون وقانون گری ها
اصحاب فتنه دوباره از لانه بیرون خزیدند
دارند در سر دوباره سودای افسونگری ها
با گاو فتنه رسیدند اهل مجاز وحقیقت
دیدیم یک بار دیگر سالوسی سامری ها
حوّا همان روز اول دل برد از آدمیت
انگار پایان ندارد دل کندن ودلبری ها
#حسین کیوانی
شهر راز
#هفته عفاف وحجاب