شعر چیست؟ شمس قیس رازی می‌گوید: «بدان که شعر در اصل لغت دانش است و ادراک معانی به حدس صائب و اندیشه و استدلال راست و از روی اصطلاح سخنی است اندیشیده، مرتّب معنوی، موزون متکرّر متساوی، حروف آخرین به یکدیگر ماننده.»¹ این تعریف از این لحاظ در خور توجه است که عنصر دانایی را بر عنصر تخیّل برتری می‌دهد و از جهتی می‌تواند آثار بزرگانی مانند فردوسی را نیز در برگیرد و در واقع نمونۀ خوبی از تعریف کلاسیک شعر است. کلاسیک‌ها به عقلانیّت اهمّیّت می‌دهند. کارشان صبغۀ والای قهرمانی و اخلاقی دارد و حامیان آن شاهان و طبقه‌های مهذّب و برتر جامعه هستند. عناصر شاعرانۀ مقوّم ایشان ایجاز است و لطف سخن و تخیّل ظریف پهلوانی و اشرافی و دوری از چیزهایی پیش پا افتاده توصیف شگفتی‌ها... شعر هنر کلامی است و کلام در مراتب خود باید آنچنان روشن، زیبا، رسا و مجسّم کننده باشد که تجربه‌ها و مفهوم‌های زیسته شدۀ شاعر را به کمال به شنونده منتقل کند و به گفتۀ سعدی: «در همه قول‌ها فصیح باشد.» بزرگان ما می‌گفتند: «سخن باید چو شکر پوست کنده» و یکی از دلایل نفوذ شاعرانی مانند: هومر، فردوسی، سعدی و حافظ در مردم عصر آنها و نسل‌های بعد همین ویژگی بوده است. عبارت‌های گنگ، نارسا و ناروشن که از روی بی‌اطلاعی نسبت به جریان زندۀ زبان گفته یا نوشته شده باشد، دوام و ماندگاری ندارد. در سخن شاعر و نویسنده باید به گفتۀ نظامی عروضی: «معانی متابع الفاظ نیفتد.» یعنی لفظ و معنا به طور مساوی پیش بروند و نیز سخن از ایجاز کامل برخوردار باشد. ۱- المعجم فی معاییر اشعارالعجم، مدرس رضوی، ۱۹۶ 📖کتاب: باغ سبز شعر 🖊نگارنده: عبدالعلی دست‌غیب