شعر را با تین و زیتونت شروع کردم فلسطین درد دارد می‌چکد تا نامت آوردم فلسطین ای شهادت در شهادت در شهادت در شهادت واژه واژه،خط به خط، انبانی از دردم فلسطین دشت را پُر کردم از زیتون و نخلی سایه گستر آه ، پَرپَر کرد قاتل ، آنچه پَروَردَم فلسطین زرد شد برگم ، ولیکن باز می‌گردم شکوفا سبز بودم سبز،اکنون‌ گرچه من زردم فلسطین زخم خوردم از عدو ، امّا ز خاکم می‌زدایم زهرِ هر اهریمنی را، من اگر مَردم فلسطین روزوشب یکدم نیاسایم قَسَم بر سینِ یاسین بر دیارم تا ظفرمندانه برگردم فلسطین شیرِ غرّانم ،که از خشمم بلرزد خصمِ کافر بِنْگرَم، با دیو و دد اینک هماوردم فلسطین تُنْدَری توفنده ام ، طوفانِ الاقصیٰ منم من کوهٔ آتش پاره‌ای در صخره‌ای سردم فلسطین از رفح، از غزّه ، ظاهر می‌شود آخر ظهورش شاه و سلطانی که من قربانِ او گردم فلسطین حرمتی بر بیتْ بیتم می‌دهد بیت المقدس شعر را با نامِ شیرینت سرآوردم فلسطین # محمدرضا _ فتحی عضو کانال