چه سِرّی مانده در این واژه ها، با..
حسین ، عباس ، شور نینوا، با..
تمام حرف های مانده در دل
میان این برادر با اخا، با...
دلِ تبدار خواهر ،صحنهٔ جنگ
و آخر خطبه هایی بی محابا.. !
عمود خیمه ها افتاده بر خاک
و یک دریا شهید سر جدا، با...
لبِ خشک آمد و آبی ننوشید!
ولی دریایی از فضل و وفا، با..
نگاه کودکانه، انتظار و...
اسیر دست های اشقیا ،با..
رقیه رفت در بُهت غریبی
نمی آید عمویم باز بابا.!..
چه سِرّی هست در این قصهٔ اشک
قیامت ،پرچم و صلِّ علیٰ با...
چنان ماتم سرایی که نباشد
نه در اعلیٰ نه در دنیای ما، با..
تقاضای عنایت یا ابالفضل
طلبکارم تو باشی فی حسابا!
پدرام اکبری