بی حضور تو همه ثانیه ها دیر گذشت
زندگی در قفسی تنگ و نفس گیر گذشت
بارها از تو نوشتیم و برایت خواندیم
تا به تعجیل رسیدیم،به تفسیر گذشت
گفته بودند که می آیی و هر بار نشد
جرم ما بود که دل لایق دیدار نشد
ما در این جمعه به جمعه،گذر تکراری
منتظر نام گرفتیم و به رفتار نشد
قرنها از نگرانی زمین می گذرد
روزهایش به همین حالِ حزین میگذرد
پشت این صورتک شاد،جهان گریانست
تو نیایی همهی سال چنین میگذرد
باغ خشک است،بدون تو شکوفا نشود
هیچ رودی نخروشیده و دریا نشود
ما اسیریم در این گسترهی خوف انگیز
(تا نیایی گره از کار بشر وا نشود)
(ما شبی دست براریم و دعایی بکنیم)
دیدنت را ز خداوند گدایی بکنیم
سفرت درد بزرگیست که خیلی تلخ است
(غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم)
هاجرسادات دستاران«چکاوک»
فروردین۱۴۰۳
#عضو کانال