"سندرمِ خودشاعرپنداری"
برخی دچارِ سندرمِ خودشاعرپنداریاند. اینان گاه بیآنکه به مقدماتِ شاعری مجهز باشند و از الفبای وزن و موسیقیِ شعر سردرآورند، سرسختانه اصرار بر شاعریِ خویش دارند.
استدلالشان نیز جز آراستهبودن به احساسِ لطیفِ درونی، این است: اگر شعرمان آزاد یا نیمایی نیست، دستکم سپید یا شاملویی که هست!
به یادِ کمدیِ "بورژوای نجیبزاده" (The Bourgeois Gentleman اثرِ مولیر [ترجمهی خانم فریده مهدوی دامغانی]) افتادم. عنوانِ آن را به "بورژوای اشرافمنش" نیز ترجمهکردهاند.
باتوجه به کمدیبودنِ اثر، شاید "شازدهبورژوا"* نیز معادلِ مناسبی برایش باشد.
شخصیتِ این کمدی که ژوردن نام دارد سوداگرِ تازهبهدورانرسیدهای است. او بههردریمیزند تا به محافلِ اشرافی راهپیداکند. روزی از منشیِ خود میخواهد تا برایش نامهای عاشقانه، خطاب به زنی بنویسد. منشی میپرسد، نامه منظوم باشد یا منثور؟ و چون ژوردن تفاوتِ میانِ شعر و نثر را نمیداند، منشی چنین توضیحمیدهد: سخن یا شعر است یا نثر. و هرآنچه شعر نباشد، نثر است. ژوردن ارشمیدسوار فریادبرمیآورَد: بااینحساب، من چهل سال است که نثر میگویم و خودم از آن بیخبرم!
حالا حکایتِ ما است!
به قیاسِ "شازده احتجاب" یا "شازدهکوچولو".
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈.
*🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃*