.
🔹در دوره گذشته فردیت و آزادی فردی مطرح نبود اما با ظهور بشر جدید و دایرمدار شدن اراده انسانی، گویی اخلاق جایی ندارد و امری وجدانی گشته است. در جهان توسعهیافته که نظمی جدید حاکم شده است، صورتی از اخلاق میتوانست باقی بماند و آن عمل به وظیفه بود. اما در جهان توسعهنیافته به دلیل عدم نسبت با جهان جدید و عدم ورود در نظم تجدد، دچار چالش است و فساد شایعتر است. از طرفی اخلاق دینی در جهان جدید جایی ندارد و آنچه در غرب از اخلاق پیدا میشود، اخلاق دینی نیست.
🔹امروز وقتی با مسائلی روبرو میشویم، آن را به ذات تجدد و غربی شدن خود نسبت میدهیم در حالی که آنچه میبینیم، به جهت عدم مواجهه درست ما با جهان متجدد است و مسئله را در تقابل سنت و تجدد نباید دید.
از طرف دیگر نباید صورت فردی شدهای از اخلاق که توانسته در نظم تجدد برای خود جایی بیابد را با اخلاق دینی اشتباه بگیریم و گمان کنیم در صورت ورود به نظم تجدد، اخلاق دینی پیش خواهد آمد. آن اخلاقی که پیدا میشود، اخلاق دینی نیست و عمل در وقت در آن نخواهد بود. به عبارتی ظاهری از اخلاق را خواهیم داشت ولی تصمیم اخلاقی در آن نیست. این خود دشواری حضور ما در این جهان است.
🔹مسئله ما از یک جهت توسعهنیافتگی است به این معنا که در نسبتی که با تجدد پیدا میکنیم، میتوانیم به مناسباتی وارد شویم که نظمی داشته باشد اما از طرف دیگر شبیه داعیه روشنفکری نیست که توسعه پیدا کردن را همان تلاش برای اخلاقی شدن جامعه بینگاریم.
اخلاق دینی، پیدا شدن عالمی دیگر است که اینجا جای فلسفه پیدا میشود. ما نیازمند فلسفهای هستیم که در عین حال که میتواند نسبت ما را با دنیای جدید درست کند، ما را در انتظار یک عهد دیگر قرار میدهد و ما را دچار خطر روشنفکری نمیکند که خود را متوقف در توسعه غربی کنیم و گمان کنیم مدینه فاضلهای که وعده داده شده، همان شهر تکنولوژیک امروز است و آن را همان وعده پیامبرانه بپنداریم.
🔹فلسفی بودن مسئله مواجهه ما با جهان تجدد، به معنای این نیست که به فلسفه اخلاق دیگری نیاز داریم، بلکه به معنای درک تقدیر انسان در جهان امروز و انتظار یک افق گشوده داشتن است. یعنی در عین حالی که در آن هستیم، خود را از آن آزاد ببینیم و در انتظار عهدی دیگر باشیم.
#اخلاق_در_وضع_کنونی
@gharare_andishe