.
سوریه امروز پدر ندارد؛
وقتی حاج قاسم رفت، سوریه بیپدر شد
سوریه امروز سید حسنی ندارد...
اگر این ویرانیها و آوارهها را در سوریه میبینی، ضرب و زور موشکها و توپ و تانکها، تو را به اشتباه نیندازد؛ نه
سوریه یحیی سنواری ندارد که بماند و مقاومت کند و تا آخرین قطره خونش در آن خانه، روی آن مبل بنشیند و چوبی سمت اسرائیل بیاندازد و راهی را باز کند که خیل جوانان سوری را در بر بگیرد و بتوانند در وطن بمانند و بجنگند و شهید شوند ...
تفاوت، تفاوت در انتخاب دو راه است؛ یکی شهادت و یکی نیستی.
و مگر این جان ناقابل بشار اسد بعد از فرار از سوریه دیگر چه ارزشی برای زیستن دارد؟
و مگر در فرار از وطن میتوان زیست؟ در فرار از ریشهها دیگر برای ما چه میماند؟ و مگر نه اینکه انسانها شاعرانه زندگی میکنند؟ و مگر حاج قاسم ما نگفت: هرکه را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست! بیشهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند؟
میتوان سالها در خرابههای غزه زندگی کرد، شاد بود و در دهانهی آتشفشان موشکها سکنی گزید، اما مگر میشود دیگر در سوریه به سر برد؟
وقتی زهرایی نیست که در سایهی صبر و مقاومت او، حیاتی متولد شود.
آری اینجاست که خمینی و راه خمینی و سید علی و حاج قاسم برای ما معنا مییابند و به خود که میآییم، میبینیم آنها برای ما بنیاد حیات و بقا را در این جهان بنا نهادند...
@gharare_andishe