. بسیاری از ما قصه و روایت را امری عارضی بر زندگی و فقط مایه سرگرمی و یا نهایتا جهت زیبا کردن زندگی هایمان می‌دانیم حال آنکه زندگی در پناه قصه‌ها و روایت‌ها ساخته شده‌است و راه زندگی در میان قصه ها پیدا می‌شود. در روایت و قصه پدیده‌ها جان می‌گیرند و راه انس و دوستی با جهان بر انسان گشوده می‌شود و در پرتو این دوستی انسان‌ها از خود می‌گذرند و از تنهایی و فردیت آزاد می‌شوند خود را همچون قطره‌ای در اقیانوس وجود می‌یابند. انسان بدون روایت و قصه انسانی است که انس ندارد و از همه چیز و همه کس می‌ترسد و این ترس او را گوشه قفس می‌اندازد و شاید به التماس بخواهد کسی قفسی محکم برای او بسازد و هر روز برایش آب و دانه بگذارد و او نیز برایش شیرین زبانی و خودنمایی کند. آری انسان بی روایت و قصه از خطر گریزان است و افتادن در کنج زندان عافیت و رفاه را زندگی می‌داند و آنان را که خود را به گرداب‌های خطر می‌اندازند را دیوانه می داند. انکه فرمود جهاد تبیین و روایت دوستدار آزادی و شکستن قفس هاست هرچند ظاهرش گرداب‌های مشکلات و خطرهاست. همو بود که از سید شهیدان اهل قلم خواست قلم بر زمین نگذارد و قصه بلند پروازان و آزادگان را روایت کند و مگر روایت آوینی به ما راه نشان نداد و ما را از غبار روزمرگی‌ها نجات نداد. اگر امروز نیز غبار مشکلات اقتصادی بر سر و روی حماسه‌هاست کیست که همچون آوینی قلم بدست گیرد و روایت کند این حماسه ها را و ترس را از وجود ما بگیرد و همچون حاج قاسم ها بسازد. سیدالشهدای این راه آوینی است و شاید روضه آوینی گره گشای از زبان و بیان ما باشد. @soha_sima