وقتی چیزی حقیقی نمی‌نماید وقتی در نظرت چیزی نمی‌آید وقتی حقیقت و مجاز هر دو در نظر قابل اثبات و رد می‌شوند... کربلاست که دیده را پر می‌کند آن‌چنان که دیگر چیزی نمی‌ماند... تو می‌مانی و تمنای "حلت بفنائک"، آن جان‌های آزاد و بی تعلق که به فنای تو فنا شدند...و ما و تمنای حلّت به فنای تو ..زمین و زمان را جابجا می‌کنی دینداری مرا می‌بری حتی گریه‌هایم را و فقط فنای توست و روزهای محرّمت با خود می‌گویی چقدر حقیقی ام ؟ چقدر برای خود نیز نقش بازی می‌کنم؟ کجای زندگی خودم هستم؟ و این کربلای توست که حیات می‌بخشد و جان می‌دهد دلهای بی‌رمق را و به راستی چه راهی است راه کربلا؟ صدایی است که در تاریخ گم نمی‌شود و در گوش ما نجوا می‌کند که در پی ندای حقیقت بدویم. @gharare_andishe