آن روز زنگ زدم به مدیر انتشارات. گفت: «حالم خوب نیست! یکی از بچه‌هایمان اسیر داعش شده. دعا کن براش» سر ظهر دوباره زنگ زدم. گفت «داعش یه فیلمی ازش منتشر کرده. می‌تونی روی فیلم یه آهنگی بزاری؟! ازش یه عکس هم بنداز، می‌خوام بگذارم در کانال موسسه» گفتم «حاجی من تو مترو‌ام». فکر کنم همان شب بود که ناگهان دیدم خبر ۲۰:۳۰ عکسی را نشان می‌دهد که از همان فیلم گرفته شده بود! عجب عکسی! دود و آتش و خیمه و دشنه حرامی و. درست تداعی قتلگاه عصر عاشورا بود. زنگ زدم به خلیلی گفتم «این عکس را چطور انتخاب کردید؟» با گریه گفت «نمی‌دانم والا! همین‌طوری یه جایی از فیلم رو استپ زدیم! می‌بینی خدا چه عزتی داد به این بچه؟». عکس جهانی شد. میلیون‌ها قلب گریست! صد‌ها شعر بیت در وصفش سروده شده! ده‌ها هزار توییت و دل‌نوشته در رثای سر بریده‌اش نگاشته شد. میلیون‌ها چشم، خیره صلابت چشم‌های او شد. ده‌ها هزار نفر را به تشییع پیکر بی‌سرش کشاند حتی رهبری را! ایران تمام قد برای این نخل بی‌سر به خروش آمد تا سردار، به‌ حلقوم بریده او قسم یاد کند که داعش را نابود خواهد کرد.. اما کسی قصه این عکس را نمی‌داند! نوشتم که ثبت شود که هیچ طراحی رسانه‌ای پشت این عکس نبود! هیچ سازمان و ارگانی صحنه‌گردان نمایش این تراژدی تلخ نبود. این عکس هیچ کارگردانی نداشت! و هیچ دکوپاژی نشده بود! در پس این دگرگونی قلب‌ها، هیچ رسانه‌ای نبود! ممکن بود من آن روز در مترو نبودم و لحظه‌ای دیگر از فیلم را استپ می‌کردم که این نماد‌ها در آن نباشد. اما آن روز کارگردان خدا بود. او بود که تصویر جوانی شهرستانی را دست به دست و به پهنای قلب‌های دنیا چرخاند. او بود که دلش خواست این لحظه از فیلم، در تاریخ ثبت شود تا لحظه عاشورای ۱۴۰۰سال پیش را در عصر مدرنیته برای ما زنده کند.. امروز سالگرد شهادت شهید حججی بود. هرکجای دنیا بود این روز ثبت ملی می‌شد. نه بعنوان شهادت شهید، بلکه بعنوان یک رخداد فرهنگی-اجتماعی که چگونه با یک عکس جامعه‌ای به خروش درآمد... @gharare_andishe