. کربلا فرصتی است که انسان، خود را در نسبت با سرآغاز می‌یابد و از آن‌جاست که گویی می‌توان دیگری را یافت؛ بدون آنکه تفاوت‌ها از هر جنس و نوع، مانعی بر سر این نسبت باشد! گویا انسان‌ها دوباره یکدیگر را پیدا می‌کنند و فرصت و مجالی می‌یابند تا عهدی تازه کنند. همچون کودک تازه متولدشده‌ای که با گریه و اشک، پدر و مادر خود را جستجو می‌‌کند. آری در کربلا، غربت انسان در این دنیا آشکار می‌شود و غم غربت به سراغ انسان می‌آید و آنقدر اشک می‌ریزد تا مادر، که مظهر رحمت الهی است او را در آغوش می‌گیرد. جهان امروز، جهان بی‌غمی و بی‌دردی است و چشمه‌ی اشک در وجود انسان خشکیده است و انسان، ناتوان از یافتن مادر خویش، همچون کودکی‌ست که مشغول شیرین‌زبانی خویش در میان انسان‌ها دست به دست می‌شود اما وقتی به گریه افتاد دیگر همه را رها می‌کند و این مادر است که شتابان خود را به او می‌رساند و در آغوش می‌گیرد. آری انسان امروز زینت‌المجالس است و نسبتی با دیگری ندارد و لذا پوچ و بی‌معناست. کربلا، فرصت و مجالی است برای گریه و زاری تا راه انس و نسبت با جهان گشوده شود و انسان با درک غربت، راه قرب را بیابد. @soha_sima