شبی که بال کبوتر در آشیان گم شد مجال گریه ز چشمان آسمان گم شد نشان سرخ تو را از نسیم پرسیدم سکوت کرد و در آغوش ارغوان گم شد به قصد صید پلنگان در آسمان ماندم شبی که ماه ترک خورد و ناگهان گم شد همین قدر گله دارم که بی خبر رفتی به غیر تو گُلِ پرپر ! کسی چنان گم شد در این زمین پر از هیچ ، با که باید گفت تمام دغدغه این است سهممان گم شد چهار فصل من آری ز بوی تو لبریز و نام تو گُلِ نازم در این خزان گم شد حضور سبز تو را من دوباره می خوانم اگر چه دست نیازم در آسمان گم شد @gharibe_ashena_mobasheri313